تجربه زایمان طبیعی و سزارین بیهوشی 🫠 2
خلاصه یکم این ور اون ور کرد سر پنج ساعت ماما همراهم رف و من هنوز سه سانت بودم
دیگه خوابیدم تا صب و صب اومدن کیسه ابم پاره کردن آمپول فشار زدن دردام شروع شد
یعنی جیغ میزدما😕
مردم از درد پنج دقیقه هم نمیتونم تحمل کنم گفتم اپیدورال می‌خوام😕 دکتر اومد زد و دردام آروم شد و من خوابیدم 😕 بیدار شدم معاینه شدم گفتن 7 سانت
ورزش کردم شدم 9 دکترم اومد دردام یکم شروع شد و همش به واژن و مقعدم فشار میومد
دکترمم اومد و با هر دستش دو انگشت میکرد داخل و انگار میخواست منو باز کنه 🥲
بین درد هام زور میزدم اما زورم کافی نبود و بچه نیومد 🥺 اورژانسی رفتم سزارین بیهوش شدم🥲 درد ندارم اصلا خداروشکر
کاش از اول سزارین میشدم 🥲 سزارین یک درصد هم دردش با درد طبیعی قابل مقایسه نیست
با شیاف و مسکن آروم میشی
سزارین بیهوشی با سزارین بیحسی فرق می‌کنه و دردش کمتره
فسقلی من 1403/12/5 بدنیا اومد با وزن 3800 ماشاالله 🧿 🧿 ❤️ 😍 🥲
دقیق با تاریخ ان تی م زایمان کردم 🥲🥲
طبیعی خیلی وحشتانکه🥲

۶ پاسخ

خدا برات حفظش کنه عزیزم

من همون اپیدورالم نگرفتم کانالم باز بود یک ساعته از ۳ سانت رسیدم ب زایمان 😬

انوقت میگن سزارین خیلی سخته

خوش قدم باشه برات عزیزم
منمم طبیعی ام یا خدا🥺

سه سانت اپیدورال خواستی؟ حالا من فک میکردم من کم طاقتم هفت سانت تازه اپیدورال گرفتم

قدمش مبارک عزیزم ممنون که تجربه ات گفتی😊💚

سوال های مرتبط

مامان علیسان مامان علیسان ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۶ هفته و خرده ای رفتم دکتر برای معاینه لگن گفت دو سانت بازم و لگنم عالیه برای زایمان
تقریبا درد پریودی داشتم و گاهی می‌گرفت و ول میکرد
۳۷ هفته و یک روز بودم که هر ۵ دقیقه یه بار یه دردی یکم بیشتر از درد پ یودی منو می‌گرفت و ول میکرد و بعد چند ساعت کلا نامنظم شد ولی درد داشتم
صبح بعدش رفتم سرویس لکه خون دیدم چون معاینه شده بودم گفتم شاید از اونه ولی خواهرم گفت برم یه ان اس تی بدم خیالم راحت بشه رفتم بیمارستان شرح حال دادم اول معاینه کردن گفت ۴ سانت بازی و خونریزی داری
زنگ زدن دکترم و دکتر گفت بستریش کنید
بستری شدم بهم آمپول فشار زدن و ۶ سانت بودم کیسه ابم پاره شد و دردام خیلی بیشتر شد و قابل تحمل نبود خیلی اماده کرده بودم خودمو که داد نزنم و تموم زورمو بدم ولی اون لحظه واقعا دردش قابل تحمل نبود برام درد آمپول فشار خیلی بیشتر از درد فشار طبیعیه
خلاصه خیلی زود ۱۰ سانت شدم و بعد هر بار فشار اومدن با تموم وجودم زور میزدم پرستار از رو شکمم محکم فشار میداد و من زور میزدم
که بلاخره سر بچه اومد و زایمان کردم ساعت ۳ بستری شده بودم و ساعت ۴:۳۰ زایمان کردم
من خیلی زود رفتم اگه دردامو تو خونه می‌کشیدم و آمپول فشار نمیزدن شاید راحت بود زایمانم و اینکه من هنوز نه ورزشم نه پیاده روی رو هم شروع نکرده بودم
و بخاطر همینا خیلی پاره شدم و بخیه خوردم