خیلی حالم گرفته است... من بچم شیر خشک و شیشه هم میگیره ولی خودم بهش نمیدم مگر وقتی که مهمونی یا بیرون باشیم چند وقت پیش یه فوبیا به جونم افتاده بود همش میگفتم اگه یکی بخواد بچمو ازم جدا کنه راحت میتونه چون بچم شیرخشک هم میخوره و وابسته به شیر خودم نیست.. امشب خانواده شوهرم اومده بودن بعد مدت ها بچمو دیده بودن بچمم اصلا غریبی نمی‌کرد راحت باهاشون حال کرده بود و اصلا واسه من واکنشی نشون نمیداد😞مادر شوهرم به شوخی به بچم گفت بیا بریم خونه ما تو که شیرخشک هم میخوری غذا هم میخوری میتونی پیش ما بمونی(داشت به شوخی میگفت) ولی من همونجا حالم بد شد😭یعنی من اگه بمیرم این بچه هیچ اتفاقی تو زندگیش نمیفته چون راحت بخش شیر خشک میدن یا اگه بخوان ازم جداش کنن اصلا بیقراری واسه من نمیکنه😔امشب هم همش تو بغل بقیه بود اصلا بیقراری نمی‌کرد واسه من تازه واسه بقیه می‌خندید ولی وقتی پیش منه همش گریه و بیقراری😔پس کی قراره منو از بقیه بشناسه و تو بغل من احساس امنیت کنه؟ اینجوری که پیش همه راحته و بود و نبود من واسش مهم نیست😔خانواده شوهرم رو نزدیک یک ماه بود ندیده بودیم اصلا باهاشون غریبی نمی‌کرد راحت بود با همشون انگار نه انگار که مادر هم داره حتی به صدام واکنش هم نشون نمی‌داد😔😢

۱۴ پاسخ

اینکه خیلی خوبه بچه بهت وابسته نیست. مگه ما بچه دار میشیم ک بهمون وابسته شن و نیازمند ؟ بهتر که اجتماعیه بچه. لذت ببر. بمیری ؟؟؟ این حرفا چیه واقعا ! چرا باید ب این فکر کنی اگه بمیری بچت فلان و بیسان میشه. فقط میتونم بگم ک بچه های ما ، برای اینکه ب ما وابستگی شدید داشته باشن و فقط مارو بخان ، ب دنیا نمیان. شما زیادی حساسی. زهر هلاهل ک ندادی ب بچه. شیر خشک دادی. عجب

خوبه که بهت وابسته نیست...بچه های وابسته شخصیت متزلزلی دارن و با کوچیکترین چیز اسیب میبینن و اتفاقات خیلی روشون تاثیر میذاره
حالا بزرگتر بشه به این حرف من میرسی
ولی درکت میکنم
من الان پسرم ۳ سالشه و به شددددت به باباش وابسته است جوری که من واقعا اذیت میشم...یه شب نباشه اصلا با من اروم نمیشه...از دست باباش ناراحتم باشه باز میره تو بغلش و به من میگه برو و از منم ناراحت باشه باز میره تو بغل باباش😅🤦🏻‍♀️
کلا مکافاتی داریم جوری که باباشم از وابستگیش میناله یه وقتا😂
ولی از وقتی از شیر گرفتمش اینجوری شده..چون میخواستم اذیت نشه شبا،شوهرم کنارش خوابید و الان به شدت وابسته شده تو این یه سال

اتفاقا من اینقدر از این بچه‌هایی که همش آویزون مامانشون هستن و ده دقیقه مامانشون نباشه جیغ میزنن و دیوونه‌بازی درمیارن بدم میاد که حد نداره. بچه باید از الان یاد بگیره اجتماعی بشه و آویزون نباشه. همشون به کسایی که ازشون مراقبت میکنن احساس محبت و دلبستگی دارن و کنار اونا احساس امنیت میکنن ولی اینکه بخواد ۲۴ساعته بچسبه به یه نفر فقط یه رابطه سمی هست که توی آیندش هم تاثیر منفی داره. تو نتونی بخاطر جیغ و گریه بچت یه حموم راحت بری یا مثلا بری باشگاه و آرایشگاه به خودت برسی یا نتونی در هفته چندساعت با دوستات وقت بگذرونی از خونه بری بیرون یه هوایی بخوری به روحیه‌ت و حتی رابطت با شوهرت ضربه خیلی زیادی میزنه. اتفاقا من بنظرم باید از این بابت خوشحال هم بود. بچه یه مامان سرحال و سلامت میخواد نه مامانی که اینقدر هی شیر میده که میشه پوست و استخون و باید دائم به هم آویزون باشن😄شوهر آدم هم قطعا یه زن امروزی و سرحال رو که میتونه به خودش برسه بیشتر میپسنده😊والا منم شیرخشکی بودم و مامانم سرکار میرفته و یه تایمی از روز کنارم نبوده ولی اینقدر عاشق مامانم بودم همیشه و دلم به وجودش گرم بوده که حد نداره و همیشه برام یه الگو و یه منبع الهام هست. درعوض تو فامیلمون اینقدر بچه‌هایی هستن که شیرمادر خوردن ولی همش با مامانشون بحث و دعوا دارن و حتی بدشون میاد از مامانشون! رابطه عاشقانه مادر و فرزند کوچکترین ربطی به اینکه تو بخوای سینتو بکنی تو دهن بچه نداره واقعا😄خیلی مقدس‌تر از این حرفاست🥰

پسرمنم الان همینه تا وقتی من تو خونه هستم بوی منو حس میکنه بغل همه میره سمت من نمیاد ولی کافیه پام رو از در بزارم بیرون

زیادی حساس نشوووومردم ازخداشونه بچشون خونگرم باشه منم سینموول کرددیگه کاریش نمیشه کرد

منم حال و روزم دقیقا مثل توعه تنها دلخوشیم اینه همسرم میگه تحت هیچ شرایطی نمیزارم مهنا خونه کسی بمونه حتی مامانم به دلت غصه راه نده بچت ادمای‌ جدید میبینه طبیعیه میخواد کشف کنه بزار یکی دو ماه دیگه بگذره اون موقع از بغلت تکون نمیخوره سره قضیه شیرم ببین بچت با کدوم راحته تو خودت با کدوم راحتی سره این مسائل غصه نخور بی خود شیر زهر مار به بچت نده اول و آخر تو اونو زاییدی تصمیم گیریش با توعه منم دیروز سره حرف های مادر شوهرم الکی داشتم گریه میکردم به بچم شیر زهر مار دادم تا صبح بی قراری میکرد پیش خودم گفتم واقعا ارزش داره؟به خدا که نداره بخوای به خاطر حرف دیگران حال خودتو خراب کنی هیچکس جزو خودت نمیتونه بهت کمک کنه اینو یادت باشه گلم🫂♥️

بچه باید به شلوغی هم عادن کنه ، وای من ازخدامه بچم مثل بچه شما غریبی نکنه شب یلدا پدرمو دراورد هرکی رو میدید لب ورمیچید و میزد زیرگریه رسما همش تو اتاق بودم تا بخوابه ، بچه کوچک چندماهه اخه چی سرش میشه عزیزم؟افکار منفی رو بریز دور . خداروشکر کن تو شلوغی ارومه و اذیت نیستی .

بخدا ما مامانا تهش خل میشیم من دوشب پیش باور نمیکنی گریه کردم سر اینکه پسرم فقط شیر منو میخوره اگه من بمیرم بچه‌م گرسنه میمونه پسرم شبا اصلا خوب نمی‌خوابه بعد هی فکر میکردم اگه من بمیرم شبا نخوابه کسی دعواش کنه چی اگه بهش اهمیت ندن چی بعد میگفتم به شوهرم میگم اگه من مردم حتما ازدواج کن ولی یه زن بگیر که ب پسرم برسه دعواش نکنه 😭😅
یادم رفته بهش بگم اگه بگم منو خیلی مسخره میگنه

حالت بد شد مادر شوهرت اینا فهمیدن

من اینوتاحالا نگفتم ولی دقیقا بخاطر همین موضوع نخاستم شیر خشک بدم بهش اوایل ندادم اونم بعدش شیشه نگرفت
الانم به هیچ عنوان جز سینم چیز دیگه ای قبول نمیکنه😅
به منم خیلی وابسه شده حتی بغل شوهرمم وانمیسته گریه میکنه برامن
قشنگ رابطه موباهاش عمیق کردم کلااز اولم قصدم همین بود میخاستم بهم وابسته باشه
چون من به چشمای خودم دیدم زن داداشم از داداشم طلاق گرف ولی بچش نرفت پیشش بچه چسبید به مامان من اصلا هیچ وابستگی به مامان خودش نداشت

عزیزمممم
درکت میکنم ما مادرا روحیمون حساسه اما نگران نباش مادر همیشه با بقیه برا بچه فرق داره وربطی به شیر خشکی و..بودن نداره.اما از۶ماهگی بچه کاملااا میشناسه مادرو

این فکرارو نکن مگه میشه بچه بابوی تن مادراروم میشه من گاهی دخترم خیلی گریه میکنه بغل باباش یهواروم میشه انگارازم خسته میشه مامادرا استرس بیشتری داریم بچه حس میکنه به این چیزااصلا فکرنکن واقعابچه بدون مادرهیچه هیچکس بچه رو مثل مادربزرگ نمیکنه و هیچکس بهترازمادربرای بچش نیست اینا همه یکی دوروز نگه دارن

به نظرم همه ما که بچمون به دلایلی غیر از خواست خودمون شیرخشکی شده،این حس رو تجربه کردیم.من تا مدتها خودخوری میکردم که نکنه بچه م حالا که شیر خشکیه و پیش مامان خودم و خواهرشوهرم میمونه،اونا رو بیشتر از من دوست داشته باشه؟!

عزیزم.منم یه مدت دوران دخترم اینجوری شدم…….
با پوست و استخون درکت کردم😮‍💨

سوال های مرتبط

مامان مهلا مامان مهلا ۷ ماهگی
چیزی به اسم شیر کمکی به نظرم وجود نداره من شیرم کم بود اما وزن گیری بچم خوب بود داشت ماهی ۱کیلو و ۱۰۰ اضافه میکرد اما همش زیر سینم داشت مک میزد چون سیر نمیشد کامل و بعضی اوقات حجمش خوب میشد بچم راحت بودو راحتم شب میخوابید به جای اینکه دکتر بهم شیر افزا بده مثل قرص دومپریدون ۱۰و یا قرص لاکتاول بده گفت شیر خشک به عنوان کمکی بدم اونم از اون روز تا حالا که شیر خشک خورده دیگه شیرمو کم میخوره وزن گیریش هم شد ماهی ۳۰۰گرم چون هی میخوام شیر خودمو بدم که شیشه شیر و طعم‌شیر خشک از سرش بیفته اما باز آخرش دلم میسوزه از گریه هاش شیرخشکش میدم. اینجوری نه سینمو میخوره نه شیر خشک درست میخوره بچه همه چیش خوب بود زدم خرابش کردم‌حالا همش حسرت میخورم کمکی که این دکترا میگن اشتباهه اگه شیرخشک بخوره دیگه سینت رو‌نمیخوره از من نصیحت اگه بچت وزنگیریش با شیرت خوبه ‌و میخوای شیرت رو بخوره پس اصلا و ابدا نه با قاشق نه با قطره چکون و نه با شیشه شیر به بچت شیر خشک نده که سینت رو‌ بعد یه مدت کم کم ول میکنه و دیگه یه شب میبینی فقط داری شیر خشکش میدی