۱۷ پاسخ

وای تورو خدا نده دستشون خودتم نرو این ویروس جدید خیلی بده بعدا هزار بار پشیمون میشی میگی کاش ۱۰ بار گفته بودم بچمو برندارین با خودت میگی بذار ناراحت بشن اصن قطع ارتباط کنن😭من جگرم داره خون میشه بیمارستان کودکان شهرمون پره میخوان بیمارستان تامین و بدن ب کودکان بچم تب داره شیر نمیتونه بخوره پسر مثل دست گلم دائم بی قراره ب زور میخنده😭😭😭تورو خدا رودربایستی نکن خواهش میکنم😭😭💔

بگو ازدیشب که برگشتم خونه بچه خیلی ناآرومه و ترسیده همش بغلمه خستم ممنون نمیتونم بیام

عزیزم تعارف نداشته باش باهاشون
قشنگ بگو بهشون
نهایتش ناراحت میشن و دیگه رفت و امد نمی کنین

یا دیروز فامیلاشون اومد گفتم مامان من بچمو بغل بچه نمیدم وقتی رفتم بچه ها بغل نکردن انقد خودمو حساس نشون میدم با اینکه باز از دستم در میرن از بی فرهنگیشون اما باز خوبه گفتم اخه اونا بچه هاشون مدرسه میرن ویروس میارن دیگه خواهر شوهرم سر این حرف بغل بچه خودشم نداد چند روز پیش دیدم یکی از فامیلاشون بچرو از دستگسره در آویزون کرده و عکس گرفته من زود برای خواهر شوهرم فرستادم گفتم نگا چ احمقن چی کردن با بچشون و ی عالمه حرف جلو میفتم ک بدونن بدم میاد اون روزم گفتم بزا همه بگن من ی آدم عصبی حساسم من مهم نیست برام بچم مهم تره

گلم من هر دفعه با تیکه یچی و گفتم مولا آرایش کردم رژ نزدم گفتم بد شدم نه گفتن ن چرا گفتم چون رژ نزدم بخاطر پناه واسه اون میگم هی باهاش در ارتباطم رژ نمیزنم اصلا

بگو از دیشب دخترم انگار مریض شده ک بفهمن عذاب وجدان بگیرن و نرو

من عموما ميگم الان خيلي خوش اخلاق نيست بياد بغلت گريه ميكنه -يا اينكه ميگم بيا كنارم بشين يه دقه ميدم بغلش بعد سريع ميگيرم

نرو والا من قطع رابطه هم باهاشون کردم ولی اونا میان🤦🏻

عای دقیقا من چندتا ازفامیلای شوهرم اینجورن بخدا دیگه اعصاب برام نمونده بعد بهشونم میگی انقد رودارن اصلا گوش نمیدن بعد مادراشانم میگن عیب نداره بزار دستش باشه ولی برعکس تو من باشوهرم دعوا میکنم اونمیگه اشکال نداره بلدن بگیرنش دوسش دارن ولی من دوس ندارن اخه میگم اگه بندازنش چی 🤦🏻

یعنی از بچتون مهم‌ترن‌؟ انقدری ک نگران ناراحت شدنشون هستین ؟ عجب

یه بهانه بیار نرو بگو مریض شده کلا بپیچون دیگه دروغ رو که بلدیم

عزیرم اگه خودت روت نمیشه به شوهرت بگو غیر مستقیم بگه من رو بچم حساسم اینکار نکنین من خودم اینجور مواقع میگم شوهرم حساسه

بگو یکم گلوم درد میکنه حس میکنم دارم مریض میشم نمیخوام بیام آلوده بشین خیلی ممنون

من دختر خواهر شوهرم چندبارخواسته دخترمو بغل کنه گفتم صبرکن دنیز بزرگ شه راه بره بعد بغلش کن خیلی کوچیکه نمیشه بغلش کرد ازاین حرفا زدم و ندادم بغلش

اخه چی مهمتر از بچه ادم
بهشون با احترام بگو
بوس میکنند با ماتیک ؟؟؟ اخه درست نیست
هر جقدر هم خوب باشین و خجالت بکشین ولی بچه مهمه گناه داره طفل معصوم حداقل بغل بچه ندین

با شوخی شوخی و خنده بگو
بگو دیدی میگن بچه و زیاد بوس نکنید
من خودم بچه خودمم نمی بوسم زیاد چون مریضی امده
اینجوری بگو.

عزیزم ناراحتی نداره قشنگ بگو لطفاً آنقدر بچه رو ببوسید این ویروسه که اومده خیلی بده نده دستشون بچه رو..سعی کن دور بچه رو این روزا خلوت کنی براش خیلی بهترع

سوال های مرتبط

مامان مهدا🌼 مامان مهدا🌼 ۷ ماهگی
خیلی حالم گرفته است... من بچم شیر خشک و شیشه هم میگیره ولی خودم بهش نمیدم مگر وقتی که مهمونی یا بیرون باشیم چند وقت پیش یه فوبیا به جونم افتاده بود همش میگفتم اگه یکی بخواد بچمو ازم جدا کنه راحت میتونه چون بچم شیرخشک هم میخوره و وابسته به شیر خودم نیست.. امشب خانواده شوهرم اومده بودن بعد مدت ها بچمو دیده بودن بچمم اصلا غریبی نمی‌کرد راحت باهاشون حال کرده بود و اصلا واسه من واکنشی نشون نمیداد😞مادر شوهرم به شوخی به بچم گفت بیا بریم خونه ما تو که شیرخشک هم میخوری غذا هم میخوری میتونی پیش ما بمونی(داشت به شوخی میگفت) ولی من همونجا حالم بد شد😭یعنی من اگه بمیرم این بچه هیچ اتفاقی تو زندگیش نمیفته چون راحت بخش شیر خشک میدن یا اگه بخوان ازم جداش کنن اصلا بیقراری واسه من نمیکنه😔امشب هم همش تو بغل بقیه بود اصلا بیقراری نمی‌کرد واسه من تازه واسه بقیه می‌خندید ولی وقتی پیش منه همش گریه و بیقراری😔پس کی قراره منو از بقیه بشناسه و تو بغل من احساس امنیت کنه؟ اینجوری که پیش همه راحته و بود و نبود من واسش مهم نیست😔خانواده شوهرم رو نزدیک یک ماه بود ندیده بودیم اصلا باهاشون غریبی نمی‌کرد راحت بود با همشون انگار نه انگار که مادر هم داره حتی به صدام واکنش هم نشون نمی‌داد😔😢
مامان گون آی مامان گون آی ۴ ماهگی
بعد زایمان خیلی بد اخلاق شدم همش عصبانی میشم نمیدونم چیکارکنم سر هرچیزی به همه میپرم بعد عذاب وجدان میگیرم مثال مامانم پستونک دخترمو زود به زود میشوره چون میوفته زمین عصبی شدم چته چرا میشوری پستونکو خو بده دهنش😔در حالی که بیچاره خیر دخترمو میخواد یا امشب به شوهرم گفتم ساندویچ بخر مغازه های کوچمون بسته بودن ماشینم تو تعمیرگاهه تن ماهی خریده بود کلی عصبی شدم که من ازت ساندویچ خواستم نه تن ،در کل نمیدونم من مشکل دارم یا بقیه دلم نمیخواد برم خونه پدرشوهرم چون هی پدرشوهرم میگیره بغلش بالاپایین میندازه دخترمو یا میشونتش وقتی میگیره بغلش عصبی میشم ناراحت میشم ولی پدربزرگشه نوه‌اشه مگه بابا خودم بغل نمیگیره دخترمو خب اونم دوسش داره،حتی دیگه ارایشم نمیکنم حوصله کار خونه رو ندارم حموم کردن ندارم دخترم گریه میکنه عصابم داغون میشه سردرگمم اصلا این وضعیت رو دوس ندارم میخوام برم پیش مشاور ولی برم چی بگم اخه از کجا بگم میگه دیوونه ای من چیکارکنم😔
مامان جوجه طلایی 🐥 مامان جوجه طلایی 🐥 ۸ ماهگی
دیشب رفتم خونه خواهرم پسرم دو شب بود دلدرد داشت خوب نمیخوابید
دیشبم که مهمونی بودم موقع شام گریه اش شروع شد شوهرم بچه رو برده جلو پنجره پنجره رو باز کرده نه این بچه گرمشه اومدم میگم بچه رو از جای گرم یهو نبر تو جای سرد اینجوری مریض میشه گوش نمیده که
حالا بقیه اومدن که بچه رو بده بغل ما
هی میگم من میدونم چشه من مادرشم من باید ساکتش کنم اون دلش درد میکنه
مامانم اومده میگه نه بده بغل من بلد نیستی با بچه چجوری رفتار کنی
منم انقدر عصبانی شدم گفتم حرف مفت نزنید
به خدا پسرم دستشو سمت من دراز کرده بود میخواست بیاد بغل من ولی نمیدادن به من
چقدر بی فرهنگی بیداد میکنه
من دردمو به کی بگم
موقع شب بیداری ها من پیششم من میدونم چشه من تو بدنم پرورشش دادم
حتی باباشم شبا نمیومد پیش ما بخوابه که یه مدت خوابش بهم نخورده من میدونم درد بچم چیه ولی میان میگن تو حالیت نیست تو بلد نیستی با بچه چجوری رفتار کنی بچه رو اذیت کردی
مامانم هی میگفت معلوم نیست با بچه چجوری رفتار کردی بچه داره گریه میکنه
این حرفا انقدر برام سنگین تموم شد
انقدر زجر کشیدم بچم داره گریه میکنه داره دستاش میلرزه از گریه ولی بچه رو بغل من نمیدن
😭😭😭😭😭😭