۱۷ پاسخ

خوب کار هر دوتون غلطه
نباید بدید
و بله عیب نداره یه کم گریه کنه اما نه اینکهواسه گریه بزندیش
یه کم گریه می منه بعد حواسش با چیز دیگه پرت کن
قیچی بچگونه براش بخر
خیلی آروم بذار لمس کنه ببینه چاقو خطرناکه

بنظرم هر دوتاتون اشتباه میکنین، معلومه کاملا خطرناکه ، قیچی و انبردست اسباب بازی بخرین بدین دستش، کتک هم که کاملا برعکس عمل میکنهو بچه گناه داره، باهاش حرف بزن براش توضیح بده خطرناکه دستش زخم میشه خونی میشه

من اگر ببینم خیلی اصرار میکنه بهش میدم چشم ازش بر نمیدارم .. قیچی دوست داره .. باش قیچی کودک گرفتم
... بچه اینقدر علاقه داره کنارش بشین بهش بده ... تهش ۵ دقیقه دستش بگیره دیگه رها میکنه ...

حواسش با چیز دیگ پرت کنید

کلا۳۰کلمه میگه اونم هرموقع دوس داشته باشه توجمع ساکت میشینه

من خودم شاید دخترم و دعوا کنم یا داد بزنم
ولی حتی انتطار ندارم شوهرم بهش یه حرف بلندتربزنه واقعا ازکوره درمیرم طرفو پشیمون میکنم دست خودم نیس شوهرمم میدونه خیلی حواسش، هس ب رفتارش

بمیرم نزنین طفلک و
اون ک الان بدو خوب نمیدونه دنبال تجربه و کشف جدیده
براشچاقو قیچی پلاستیکی بگیر
من براش ازاین میوه برشی ها خریدم دیگه به چاقو ما گیرنمیده
قیچی هم تووسایل پزشکیش بود
ولی من واقعیشو نمیدم حتی گریه کنه
میترسم خیلی

یه چندوقتیه شوهرم خیلی عذابم میده

نه هر چقدرم گریه کنه بهش نمیدم چیز خطر ناک
اگه الان گریه کنه بهتره اینه که یه اتفاق براش بیوفته بعد تو بشینی گریه کنی


بعد هم عزیزم به جای کتک زدن خیلی قشنگ میشه بچه خا رو با یه چیز دیگه گول زد حواسشو پرت کنید

قیچی مخصوص خریدم براش خب اگه خیلی علاقه دارع ابزار اینا اسباب بازیشو براش بخر 🙁🙁🙁🙁

براش اسباب بازیشو خریدم
اصلا اگر گریه کنه که موضوع کنسله خودشم میدونه
بچه زدن نداره با شوهرت صحبت کن بگو گناه داره زبون دهن بچه بند میاد خدایی نکرده

آخه چرا میزنه
خب نده بهش ولی زدن چرا
من براش از اول شعر خوندم
میگم
مامان میگه که چاقو خطر داره فرارووون
راست میگه خیلی تیز پسرم میترسه از اون

وای من خیلی با پسرم کلنجار میرم گاهی روزا آرومه گاهی وقتا وحشتناکه ولی شوهرم بگه بالا چشمش ابروعه فقط تو دلم نفرین میکنم و گریم میگیره🥲میفهمم چی‌میگی

بستگی داره اوایل که کوچکتر بود اصلا چاقو و قیچی همش میگفتم بوفه دستش نمیدادم اونم نمی‌خواست الان دارم کاری میکنم قیچی کنارمه میاد برمیداره فرار می‌کنه الان خودش می‌دونه بوفه خطرناکه دستش زخم میشه بهم میده اگه نده هم دفتر میارم کنارشم میگم بیا دفتر رو قیچی کنیم بیا این پارچه کهنه مثلا باشه و بعد که از سرش افتاد قیچی رو قایم میکنم اگه هم گفت سرگرمش میکنم دیگه جایی میذارم نبینه همیشه ،چاقو هم می‌دونه الان خطرناکه چند بار دستش بریده فهمیده الان هم هر وقت بر میدارم سریع میدش ،انبر دست فراوون دادم دستش اگه ببینم داره به خودش ضرر و آسیب پیرنه سریع میگیرم در بیشتر مواقع فقط نگاش می‌کنه بالا پایینش می‌کنه فقط

نه نمیدم ،خوب واسه کنجکاوی میگیره دستش ببینه و چیزی نمیگم ولی سریع از دستش میگیرم و توضیح میدم بهش و قانع میکنم و سرشو با چیز دیگه پرت میکنم و قایم میکنم

نباید بزنی که با حرفاتون ارومش کنین بگین خطر ناکه و....
پناه هرچقدم گریه کنه واسه چیزی ما نمیدیم که بد عادت نشه ولی نمیزنیمش چون بچس نمیفهمه که خوب و بد رو

پسر منم خیلی علاقه داره
از این قیچی های تقریبا بی خطر مخصوص کاغذ و مقوا خریدم بهش میدم
اینقدر چاقو دوست داشت گریه میکرد و میگفت چاقو بهم بده
منم یه بار دادم بهش دستشو برید اما درس عبرت شد براش حالا میگه چاقو خطرناکه

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
مامانا چند روزه خیلی ناراحتم میشه بگید بچه شماهم اینطورن یا نه ؟؟
پسر من خیلی خیلی فضوله وادیت میکنه اصلا یه جا نمیشینه بازی کنه علاقه ای هم به گوشی و تی وی نداره قبلا قابلمه بازی میکرد ازبس اب میرخت دیگه نزاشتمش ماهیج جا جز خونه مادرشوهرم نمیریم خواهرشوهرم خونه اش جفتشونه دوتا بچه ۸و۱۰ داره که عاشق پسرمن ولی خب بازیهاشون مخصوصا بزرگه خیلی بد مثلا مث هاپو میافته دنبالش همش هاپ هاپ میکنه کشتی میگیرن خلاصه اونجا هم نمیزارن بشینه خودش هم فقط اونجا رفتن دوس داره وقتی پسر بزرگه نیس خیلی ارومتره اما اونکه مباد وحشی میشه دائم درحال جیغ وداد وبازی چند روز پیش رفتم عیادت مادرجاریم شاهان مبردم گفتم فصوله بحث شاهان بود میبنم این چندبارع میگه پیش فعاله یا رک میگه به شوهرم گفتم نه شاهان لال نیس حرف میزنه انگار برادرشوهرم گفته لاله اونم عموش که اینقد به ظاهر دوستش داره پسرمن نزدیک ۸۰ کلمه میگه فقط جایی میره زیاد حرف نمیزنه الان خیلی ناراحتم میگم نکنه پیش فعاله یا کامل حرف نزنه مث دیوونه ها هنش حرص میخورم و سرچ میزنم تو اینستا و گوگل که ببینم چکارکنم براش خوب بشه شانس بدم خونمون طبقه بالا خونه پدرشوهرم ساختیم البته خونه خودمونه اومها توشن منم گفتم نمیشه فردختش اونها اواره بشن طبقه بالا بسازیم الان میگم با بچه های عمه اش شلوغی اونجا بدتر هم میشه هروقتم میریم پدرشوهرم خیلی پیره پسرم جدیددا عادت کرده همه چیز پرت میکنه سمتش هردفعه میره کتکی ازم میخوره حالیش نیس اینقد باهاش حرف میزنم کامل میفهمه چی میگم اما میره اونجا هیجانی میشه بازشردع میکنه