من از قبل ازدواجمم یه بچه میخواستم بعد بچه دار شدن مطمئن شدم یکی میخوام .و دقیقا چون دلم برا بچه میسوزه دیگه نمیارم . تو مشکلات و سختی ها خواهر برادر به دردش نمیخوره همیشه هم بچه نیست همبازی دلش بخواد .چیزی که میخواد الان و آینده توجه بیشتر امکانات بهتر هست من اگه یکی دیگه بیارم هم توجه ام بهش کم میشه هم از لحاظ امکانات بهش کمتر میتونم برسم .
من اصلا حتی نمیتونم بهش فکرکنم انقدر اذیت کشیدم تو نوزادیش والااا هنووزم اذیتم شوهرم به شوخی یه وقتایی میگه بعد چندسال یکی دیگه بیاریم میگم خودت بزا من دیگه همین یه دونه رو میتونستم هرکیم میگه میگم خودتون بزایید من دیگه تموم شدم
منم حس شمارو دارم
ولی بچه هم امکانات میخواد هم انرژی زیاد
مملکتم داغونه که یه هوای سالم نداریم اب نداریم هیچی نداریم
برا خودخواهی هم که بوده همین یکی که اوردیم کافیه
ازکجا معلوم در اینده خواهر و برادر بدرد هم بخورن الانشم خیلی خواهر و برادرا هستن دشمن خونی هم هستن
بعد کیفیت مهمه نه کمیت
انسان فراموش کاره بزار بزرگتر بشه سختی یادت میره باز میاری
من تصمیمم بر تک فرزندیه با توجه ب سلامت جسمانی خودم ک دیسک کمر دارم و اصلا دیگه ب صلاحم نیست باردار بشم جدا از اون مسئله با توجه ب شرایط اقتصادی و اعصاب ضعیف این روزا ترجیح میدم ی بچه داشته باشه ک حداقل آستانه صبرمم بیشتر باشه و بتونم ی مادر آگاه و سالم برای بچم باشم اگر هم در آینده دخترم تقاضای خواهر یا بردار کنه حتما شرایط رو براش توضیح میدم و میفرستمش مهد کلاس های هنری و ورزشی تا ب اندازه کافی در جامعه باشه و با هم سن و سالانش وقت بگذرونه ک این حس کم بود هیچ وقت درش ب وجود نیاد
الان زوده برای تصمیم گیری وقتی مراحل از شیر گرفتن و پوشک گرفتن تموم شد خوابت به روال قبل برگشت بعدش نظرت عوض میشه و یکی دیگه میاری که بچه ات تنها نمونه
من خودم تک فرزندم بچگی بدی داشتم اصلا همبازی نداشتم بیشتر وقتمو باید با بزرگتر ها میگذروندم الان که فکر میکنم غیراز پدرو مادرم کس دیگه ای رو ندارم اگه خدا نکرده اون ها هم از دنیا برن من واقعا تنهام بی کسم این فکرا واقعا اذیتم میکنه برای همین الان خیلی خانواده پر جمعیت دوست دارم حتی بعضی وقتا به بچه سوم هم فکر میکنم
من هم سر پسر اولم میگفتم غلط بکنم بیارم ولی بعد 3سال اقدام کردم تازه شوهرم نمیخواست به زور راضی شد ولی خوب خواست خدا اون کورتاژ شدم باز بعد 3سال یکی آوردم حالا میگم غلط بکنم بیارم ولی خدا داند 😁😁
دقیقا خالم هم سن خودت بود یه دونه بچه آورد
همین حرف رو میگفت اسم بچه میشد رو ترش میکرد
الان دیگه ۴۰ سالش شده
شوهرش عاشق بچه ست
۲ ساله به زور خواهش و التماس خواسته بچه دار بشه ولی هنوز نشده البته دوبار حامله شد سقط شد
دلش واسه بچه کوچیک ضعف میره
از اونورم پسرش گوشه گیر شده که چرا من خواهر برادر ندارم
منم بعداز به دنیا اومدن دخترم همینو میگفتم اصلا به بچه دوم فکر نمیکردم ولی وقتی دخترم ۵-۶سالش شد همش میگفت چرا من تنهام چرا خواهر برادر ندارم باهاش بازی کنم میگفت همه ی بچه ها خواهر برادر دارند من ندارم از اونجایی که انسان زود فراموش میکنه ما دومی رو هم آوردیم😄
عجله ای نیست بزار بچه اولت 5ساله بشه
خودت دلت میخواد
آره من انشاالله خدا ی دونه دیگه سالم بهم ببخشه حتما میخوام
هم برا خودمون هم پسرم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.