عذاب وجدان دارم دلم برا بچم میسوزه
مهوا همش میخواد بشینم کنارش تا بازی کنه اگه پاشم برم آشپزخونه اتاق یا دستشویی گریه میکنه اونم نه اروم جوری که هلاک میشه ولی خب من مجبورم کارای خونه رو انجام بدم اصلا هم قبول نمیکنه بزارمش تو آشپزخونه پیشم و غذا بپزم همیشه هم که نمیشه از بیرون غذا گرفت ناچار کارامو انجام میدم یکم بغلش میگیرم خسته میشم میزارم زمین بازم گریه میکنه دلم براش میسوزه که نباید بزارم تنها بمونه اما خبببب چیکار کنممم شوهرم میگه چرا ناهار نمیپزی بخوری چرا صبونه درست نمیکنی مگه نداریم؟؟؟واالا بخدا من همون یه لقمه شامم از صب تا شب با چه بدبختی میپزم نمیدونم چرا درک یه مادر انقدر سخته!!!!!

عزیزم منم مثل شمام اصلا نمیزاره تکون بخورم از پیشش 😢 بده هوای مامانشونو دارن کار نکنه؟😂
وقتی خوابه یکسری کارهایی که نمیشه مثل پیاز پوست کندن انجام میدم بیدار میشه بغلش میکنم میرم آشپزخونه غذا میپزم
ظرف شستن اکثرا دستیارم ماشین ظرفشویی انجام میده
بیشتر غذا های پختنی راحت مثل قورمه سبزی که همه رو میریزیم میزاری میپزه درست میکنم برای سریع تر شدن کارام گوشت چرخ کرده رو با پیاز و رب تفت دادم برای ماکارانی و ... لوبیا قاطیش کردم مواد لوبیا پلو آماده گذاشتم فریزر
بازم با شوهرت صحبت کن بگو درکم کن نمیتونم

عزیزم شام که میزاری زیاد بزار برا ناهار خودتم بزار فردا یدونه فقط گرم کن بخور مواظب خودت باش گلم شوهرتم نگرانته

دقیقا از اعماق وجودم درکت میکنم منم دقیقا شوهرم همینو میگه ولی وقت نمیشه اصن

از اینا بگیر یا مثل قدیمیا یه چادر ببند چارقدت و کوچولوتو بذار توش

عزیزم شبا ک میخابه غذا بپز برا ناهارت صبحا هم ک خوابه زود پاشو صبحانه بخور چاره ای نیس

ببر اشپزخونه بزارش کریر ، کالسکه تاب یا هرچیزی ک میمونه هی باهاش حرف بزن و صدا دربیار تا اروم بشه سرگرم محیطش بشه
جغجغه اینا هم ببر هی تکون بده براش
من صدا قورباغه در میارم🤦🏻‍♀️🥴

به هیشکی گوش نده عزیزم اون بچه الان به تو نیاز داره
منم مثل شمام حتی شامم به ندرت درست میکنم
این دو سال اول رو مجبوریم اینجوری سر کنیم