۱۶ پاسخ

بنظرم فعلا نرو نه بخاطر بهونه گیری های دخترت بخاطر سنش من قبل ازدواج عمل کردم چند وقت پیش دخترم قند ریخت زمین اومدم جمع کنم اونم یهو بلند شد سرش کوبیده شد ب دماغم،یعنی مردم و زنده شدم یکم نوک بینیم کج شده بزا یکم بزرگ بشه بعد

نه بزار بزرگتر بشه

بچه ها بعد دوسال بهونه گیرتر بدقلق تر عصبی تر و گریه کن تر میشن عزیزم من قشنگ دارم میبینم دختر یه ماه قبل دوسالگی ببعد اصلا انگار تو یه تیم دیگه بازی میکنه یه دختر دیگه میشن و بحران ۲ تا ۳ سالگی دارن..عجله نکن

نه عزیزم عمل نکن
چون بعد عمل اصلا نباید بچه بغل کنی نباید زیاد بشینی نباید ب بینیت ضربه بخوره و خیلی مراقبت های دیگه

پسر من که هرچی بزرگتر میشه بدتر میشه 🫠

چقدر سختش میکنی
من از عمل اومدم برا خودم سوپ درست میکردم
نقاهت نداره
فقط سرگیجه هست که اونم قابل تحمله
تازه من پسره نه ساله هم داشتم

عزیزم میشه خصوصی چک کنی

بزار۳سالش بشه عقلش بکشه ازین ب بعدم سعی کن رفت وامدداشته باشی چون پیش خودت بوده وابسته شده

برج ۵سال دگ
از الان داری حرف ۷ماه دگ رو میزنی؟؟؟؟

تا اون موقع ببین چه راهکاری هست که بچه وابستگیش کمتر بشه توو گوگل و اینستاگرام زیاد توضیح دادن ی مدت هم تند تند برو خونه مامانت بذار بهشون عادت کنه

از الان هفته ای چند ساعت تنهایی بفرستش‌ اونجا تا بهشون عادت کنه

عمل کن دختر ولی گاهی بزار پیش مامانت برو بیرون بزار با اونام اوکی بشه من ک پسرمو از نوزادی ب مامانم و مادرشوهرم و زن عموش عادت دارم با این سه تا ده روزم بمونه حالش خوبه😂😂😂

زیاد برو خونه مامانت تا بهشون عادت کنه

خیلی بهتر میشه کم کم وابستگی کمتر میشه عملتو کن

بچه ها هر ماه تغییر میکنن. تا اون موقع ممکنه خیلی تغییر کنه. ولی باید بیشتر بری خونه مامانت و بمونی تا کم کم عادت کنه. منم پسرم همین بود. آخرای مرخصی زایمانم بیشتر میرفتم خونه مادرم میموندم تا ب مادرم عادت کنه. الان مامانمو ب من ترجیح میده🤣

فکرکنم تااونموقع بهتربشه

سوال های مرتبط

مامان تربچه مامان تربچه ۱ سالگی
مامانا بیایین یه مشورت، خواهرم بچش ۳سالشه ،با بچه من همیشه همبازیایه خوبی ان ،معمولا هر روزی که خونه مامانم میریم زنگ میزنیم به هم که باهم تو یه روز اونجا باشیم ، هفته پیش خونه مامانم مدام من مواظب بچه ها بودم اون نشسته بود سر گوشی ،من بچه هارو سر گرم میکردم ،شوهرش که اومد من رفتم تو اتاق لباس پوشیده بپوشم از دور دیدم بچم دستش به در بوده و بچه اجیم دوبار درو کوبید رو دست بچم جوری که بچم هلاک شد از گریه ،شوهراجیم دوید طرفش و دستشو گرفت تو دستش و به اجیم میگفت کاش طوری نشده باشه من سریع خودمو رسوندم اجیم گفت بچه ات خودش درو بست رو دست خودش ،درصورتی که من دیدم بچه اون زد برام مهم نبود که کی زد همین که بچه ام اروم شد و سالم بود و دستش فقط قرمز شده بود و رفت دنبال بازی برام کافی بود حرفی نزدم فقط به مامانم گفتم من رفتم لباس بپوشم اینجور شد مامانم به اجیم گفت میخاستی مراقب باشی اجیم جلو شوهرش به مامانم گفت بچه اون کوچیکه اون باید مراقب باشه ، خیلی ناراحت شدم دیگه اومدم خونمون ،و این هفته هم که همه جمع شدن خونه مامانم،مامانم گفت بیا گفتم همش باید نگاهم به بچه ها باشه خونه بمونم بهتره ،با خواهرم قبلا زیاد تلفنی حرف میزدیم از اون شب یه هفته گذشت نه من زنگ زدم نه اون زنگ زد حتی بگه دست بچت ات خوب بود طوری نشده بود که ، الان میخاستم ببینم ناراحتیم بیجا بوده؟باید زنگ میزدم من؟؟
مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام مامان ها میخواستم از تجربه ی واکسن 18 ماهگی دخترم بگم، قبل از واکسن زدن برای دخترم دو تا عروسک‌ جدید خریدیم،یکی رو با خودم ب بهداشت بردم و یکی رو تو خونه گذاشتم ک وقتی اومدیم خونه بهش دادم،موقع واکسن زدن ب پاش جلو چشماشو گرفتم نزاشتم ببینه ک تو ذهنش نمونه،بعد ک اومدیم خونه شوهرم با دخترم بازی کرد و دخترم راه رفت و دوید،اصلا بهش یاداوری نکردیم ک واکسن زده ب قول گفتنی جیز شدی،بعد رفتم خونه ی مامانم ک اون جا سرش گرم باش،بازی کنه،عصرش با مامانم و دخترم رفتیم بیرون و دخترم همه رو راه اومد،اخراش موقع برگشت ب خونه بغلش کردم،پاش اصلا ورم نکرد و قرمز نشد،چون مواد پخش شد تو پاش،بعد شیر زیاد بهش دادم و زیاد ادرار میکرد،همون موقع بعد واکسن ک اومدیم خونه بهش استامینوفن دادم،ساعت 8شب دادم،ساعت 12 شب، فقط ساعت 10شب و 12:30 شب تب کرد،با اب ملول رو ب گرمی پاشویه اش کردم ،تبش می اومد پایین،کمپرس سرد کمی گذاشتم روی پاش،کمپرس گرم اصلا نزاشتم، ب نظر من خیلی واکسن خوبی بود،دخترم اصلا پا درد نداشت