۷ پاسخ

برای دخترمنم این واکسن از همه سخت تر بود یه شب تب کرد ولی یک روز تمام که از جاش نمیتونست تکون بخوره گریه میکرد بعدشم بزور پاشد کج راه می‌رفت آنقدر درد داشت تازه از دیروز بعد ظهر خوب راه می‌ره

خداروشکر منم سهروز پیش زدم گذشت تب نکرد ولی درد کرد پاش

دقیقا منم شیش ماه تو استرس بودم تا موقع واکسنش درسته سخت بود ولی فقط همون روز

خداروشکرعزیزم دخترم ک فعلا انفولانزا گرفتع بعدا خواستم بزنمش باید چ تب بری بدم وچندروز دادی ک تبش دیگ رفت

پسر من تو هیچ کدوم از واکسنای قبلی تب نکرد
قشنگ راه میرفت
ولی این واکسنو پریروز زد
روز حالش خوب بود شب ۱۲ تا ۲/۵ خوابید تو خواب تب شدید کرد پروفن و شیاف زدم دیگه نخوابید تا ۷ صبح بیدار بود پاشم خیلی درد میکرد اروم راه میرفت دستشو میزاشت همش رو پاش
دیشبم پروفن دادم یکم تب داش الان خداروشکر بهتره

منم برای پسرم دیروز زدم خداروشکر نه تب داشت نه پا درد

خداروشکر گذشت
دندوناش کامل شده؟؟

سوال های مرتبط

مامان نلین مامان نلین ۱ سالگی
اومدم بعد سه روز از تجربه واکسن ۱۸ ماهگی بگم
همونجور که بیشتر مامانهای گهواره گفته بودند اونحور که فکر میکردم ترسناک نبود و حداقل از واکسن شش ماهگی نلین سبک تر بودش البته بچه با بچه فرق می کنه همونجور که یکسری مامانها گفته بودند خیلی سخت نیست یکسری هم براشون خیلی سخت گذشت نلین بعد از واکسن تقریبا دو ساعت بازی کرد و راه رفت هر چهار ساعت استا میدادم که شانسم واکسنش همزمان شد با در آوردن دندون کرسیش که نصفش زد بیرون به خاطر همین هم غذا میدادم هم استا خیلی ببخشید بالا می آورد و به خاطر همین غروب تا سه شب همون روز تب تا تقریبا ۳۸ می‌کرد که پاشویه میکردم می اومد پایین خدا رو شکر من دکتر دخترم گفته بود تب واکسن با همون استا و پاشویه اوکی میشه و شیاف اینها نیازی نیست و دقیقا حداقل برای دختر من همینطور بودش چون دکترش خیلی موافق داروهای با دوز بالا نیست و میگه لول همین‌ها رو استفاده کنید و در آخر ( مامانها من تجربه ی خودمو دارم میگم لطفا جبهه نگیرید در مورد حرف دکتر) در مورد اینکه درد پا داشت یا نه خدا رو شکر نداشت براش هر چند ساعت کمپرس سرد و پماد ویکس زدم شاید به خاطر همون بودش
در آخر دختر من برای واکسن اذیت نشد خدارو شکر بیشتر به خاطر دندونش اذیته که همچنان ادامه داره چون هنوز نصف دندون کرسیش زده بیرون
مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو ۱ سالگی
سلام . امشب چقدر سخت بود اما گذشت . به خیر گذشت . خدا رو شکر . ماجرا از این قرار بود که ، یه خورده سیب زمینی گذاشته بودم با نمک حالت کباب پز بشه . میخواستم باهاش برای بچه ام غذا درست کنم . حواسم نبود پسرم ازش برداشت که بخوره ، چون داغ بود ، زبان و گلوش از داغی غذا سوخت کمی . خیلی گریه کرد با هزار زحمت بهش آرامش دادم ، شیر خورد و خوابش برد . یک ساعتی خوابید که با گریه بیدار شد ، تشنه بود اما نمی تونست آب قورت بده . دیگه خیلی بی قرار شد و گریه کرد ، با هیچی آروم نمیشد ، نه موبایل نه تلویزیون ، نه اسباب بازی جدید و جالب ، حتی بستنی واسش خریدیم آروم نشد ، تنها کاری که خدا کمک کرد به ذهنم رسید ، ماشین بود ، سوار ماشین شدیم تو شهر چرخیدیم ، خدا رو شکر آروم شد و خوابید . البته واسش شیاف استامینوفن هم گذاشتم . چون وقتی بی قراره اصلا نمیشه قطره یا شربت بهش داد . شیاف گزینه خیلی مناسب تری هست . خلاصه ماشین سواری به همه مون آرامش داد . خیلی اذیت شدم چون حق نداشتم گریه کنم به خاطر اینکه بچه ام اگه منو بی قرار ببینه ، بیش تر می‌ترسه ، نگران میشه و گریه اش بیش تر میشه ، مادر بودن سخت حتی نمیشه گریه کنی وقتی دلت گریه میخواد 😭😭 خدایا شکرت که بچه ام تونست آرامش بگیره و بخوابه 🤲❤️ تصمیم گرفتم تا اردیبهشت واکسن واسش نزنم چون واقعا کشش نداریم ، نه مادر نه بچه 🙂