درد و دل 🫂💔


خانوما من بارداری قبلیم خیلی سخت بهم گذشت ویارای وحشتناک حالت تهوع های خیلی بد طوری که هرکی منو میدید واقعا دلش برام میسوخت انقد روزای سختی بود که میگفتم این اولین و آخرین باره که حامله میشم حتی شوهرم شوخی میکرد من باز بچه میخوام میگفتم یبار دیگه حامله بشم خودمو از طبقه ۲۰ پرت میکنم پایین
تا دست سرنوشت جوری رقم خورد که اون بچه رو تو ۸ ماهگی نزدیک زایمان از دست دادم و ضربه خیلی بدی خوردم برای خالی نبودن جای بچم و اون حس مادری که تجربه کرده بودم دیگه نمیتونستم بی خیال بچه بشم و خدا هم لطف کرد دامنمو سبز کرد یکی دیگه بهم داد
الان چند روزه همون حالت تهوع های وحشتناک اومده سراغم
خواستم بگم آدم از فردای خودش خبر نداره گاهی یوقتا تو یجور برا زندگیت برنامه ریزی میکنی ولی روزگار همه رو خراب میکنه و به سلیقه خودش میچینه

حرف آخرم این که تو این شبهای عزیز در حق هم دعا کنیم همه بچه ها صحیح سلامت بدنیا بیان برای منم دعا کنید ممنون🌹

عزیزم انشالله به خانوم فاطمه زهرا تو این شبای عزیز بچت به سلامتی دنیا بیاد بغلش کنی بلا ازتون و کوچولوها دور باشه از ته دلم واسه همه مانایی که چشم انتظارت دعا کردم منم سقط و خارج رحمی این مدلها زیاد داشتم واسه منم دعا کنین به سلامتی زایمان کنم🌹🌹❤️❤️❤️

عزیزم چقدر سخت😔😔😔
ان شالله این یکی برات بمونه و صحیح و سالم بغلش کنی و کیفش رو ببری
به قول بزرگانمون غر زدن پیش درگاه خداوند خیلی کار بدیه و ناشکری حساب میشه
واقعا بارداری سخته لحظه لحظه اش حتی انتظارش خیلی به آدم سخت میگذره اما جنبه های مثبتش رو ببین
الحمدلله نی نی تو دل ما بزرگ میشه و مردا ازین نعمت محرومند، اینکه تو دلت وول بخوره 😍 اینکه هردفعه باهاش حرف بزنی و بچه از خون تو داره تغذیه میکنه 😍
مردا نمیتونن درکش کنن این احساس رو
تازه من از اول بارداری فقط با اشک به خدا میگم خدایا ممنونم که وجودم شده ظرف معجزه ات و هر روز تو دل من داره یه عالمه معجزه رخ میده 😍😍😍😍

دقیقا آخرین تاپیک من........
عزیزم الهی انقدر اتفاقات خوشی برات بیافته ک اون خاطره ی تلخ کمرنگ ترین بشه تو ذهنت🤍🤲🏻

منم بعد زایمان از دست دادمش بخاطر یسری ناشکری هایی ک کردم الان راضی ام هر دردی بکشم فقط سالم بغلش کنم

ایشالله که بسلامتی میگذرونی و نی نی رو بغل میگیری هیچ کار خدا بی حکمت نیست عزیزم

عزیزدلم بی دلیل نیست ک بهشت زیر پای مادر
تموم این سختی هارو تحمل میکنیم ولی تا بغل بگیریم بچمونو یادمون میره… مطین باش ک‌میکذره هیچ حس و حالی موندگار نبست
منم یه شکست سنگین این مدلی چندین سال پیش داشتم الان خدا بعداز سالها ناامیدی در بیخیال ترین حالت ممکن برام معجزه کرد خیلی استرس دارم و نگرانم ولی ته تهش دلم قرصه ک گر نگهدار من ان است ک من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد…

عزیزم درکت میکنم منم بچه اولمو اول هشت ماه از دست دادم من تا ۴ ۵ ماه حالت تهوع داشتم ولی کلا بارداریم سخت بود استراحت مطلق و سرکلاژ بودم اخرم اینجور شد الان خداروشکر دختر یکساله دارم ..خدا به وقتش برات جبران میکنه عزیزم من سر دخترمم سرکلاژ بودم استراحت مطلق و روزی یکی آمپول دیگه بازوم جا نداشت ولی خداروشکر سروقت بدنیا اومد اما دیگه به بچه فکرنمیکنم با اون همه سختی البته شوهرم میخواد 😒

عزیزم حتما حکمتی توش بوده انشالله که این بار جبران میشه واست و به سلامتی این دورانو میگذرونی🥺

عزیزم❤️❤️❤️انشالا ایندفعه همه چیز عالی پیش میره و بچتو بقل میکنی، منم تو این مسیر اینقدر اذیت شدم که حاضرم هر سختی رو تحمل کنم فقط بچمو سالم بقل کنم و مادر و پدر بشیم😍