وااای یادش بخیر نباشه ماه اول‌ تولد پسرم از شدت بیخوابی و کم خوابی و استرس همش شبا تو خواب توهم میزدم🤣 یه شب از خواب پریدم فکر میکردم پسرم از دستگیره در اویزونه بدو بدو رفتم سمت در بگیرمش یهو به خودم اومدم مردم از خنده😂😂همسرم بنده خدا بیدار شد ترسیده بود میگفت چته چرا خل شدی🤣
یبارم فکر میکردم پسرم کنارم خوابیده همسرم تو خوابافتاده روش🤣هی بنده خدا رو هل میدادم اونور که پسرمو از زیرش نجات بدم😂😂😂😂

وایییی🤣🤣🤣 منم یبار فک‌کردم دخترم وسطمون خوابه و شوهرم افتاده روش،هلش میدادم و با گریه میگفتم بلندشو لهششس کردی🤣🤣🤣🤣 یلحظه نمیدونم چیشد برگشتم سمت راست دیدم دخترم کنارم خوابیده🤣 مرده بودم از ترس،خیلی توهمی بودم

من خیلی داغون من حتی فکری میکردم شباگریه میکردم تاصبح

وای منم فکر میکردم هستی رو وسط خوابوندم بعد دوتامون لهش کردم

واییی منم دقیقا مثل تو توهم میزدم🤣🤣🤣تو عالم خواب همسرمو بیدار کرده بودم میگفتم پاشو بچه رو قنداق کن یادم رفته قنداقش کنم سرما میخوره(در حالی که قنداق کرده بودم)
همسر بدبختمم پا شده بود کورمال کورمال رفته بالاسر بچه دیده قنداقه
اومد منو بیدار کرد گفت اینکه قنداقه
و باورت میشه من اصلا یادم نمیومد که بهش همچین حرفی زدم؟😂فقط همین قد یادم بود که بچه چون قنداق نیس سرمامیخوره گریه میکنه