خانما من خیلی دست تنهام برای بزرگ کردن بچم بیچاره شوهرمم از صب تا شب سر کاره بعدشم خیلی اعصابش ضعیفه وقتی از سر کار میاد یکی دو ساعت میخام ازش که مراقبش باشه اما گاهی انقد عصبانی میشه و سر بچه داد میزنه ک من میترسم فقط از دستش میگیرم میترسم بزنه بچرو😭ما اصلا اینحوری نبودیم خیلی ادمای ارومی بودیم نمیدونم جرا اینجوری شده همه چی بهم ریخته

منم دو هفتس همسرم رو فرستادم پیش باباش اهواز کار میکنه خودمم با بچه اومذیم خونه بابام ینی ب شدت دلتنگم و سختمع ، خیلی سختع تا ۲۵ اسفندم نمیاد 🥲

منم عین توام بچممون ام هم اسمه

دقیقا ماهم همینطوریم سر بچه داد میزنه وقتی خیلی گریه می‌کنه خودمم اعصابم ضعیف شده داد میزنم سر طفلی بعضی وقتا😔

هییی خواهرجان نمدونم چرا بچه میاد زندگی بهم میریزه منم خیلی فرق کردم عصبی شدم

خوب تو زایمان کردی هورمونات همه چیت ب هم ریخته طبیعیه. اون بنده خدا هم خرج و مخارج و گرونی و پوشک و هزار تا مصیبت دیگه اعصابشو داغون کرده اونم طبیعیه با این وضع جامعه

من چی بگم شماخوبه هنوزشوهرتون کنارتون هست من چی تنهام شوهرم اینجانیست خودم دست تنها

امان از غربت و دست تنهایی به خواهرام گفتم شده شوهر کوروکچل کنید ولی تو شهر خودمون بمونید دور از خانواده خیلی سخته

چون کمک نداریم عزیزم
ماها خیلی گناه داریم
من حتی ۱۰ روز اولم نتونستم استراحت کنم

دقیقا مثل من منم تنهام شوهرمم که از سر کار میاد اصلا حوصله خودشو هم نداره😔😔

کلا بچه که میاد پدر مادرا همیشه عصبین چون دیگه زندگی مثل قبل نیست تا ۲ سالگی بعد کم کم زندگی می افته یه کم رو روال و عادت میکنی

خدا😰😰

من خودم حال جون ندارم میخام برم دکتر فردا سر گیج

:((((((((

سلام عزیزم ارع بخدا