امروز یه اتفاق ترسناک افتاد 😔😔😔
هنوز که هنوزه حالم بده
و دستام میلرزه
بهش که فکر میکنم تپش قلب میگیرم 😞😞
امروز ناهار واسه رادمهر عدسی گذاشتم
غذا رو تازه خاموش کردم کشیدم داخل بشقاب گذاشتم روی کابینت
رفتم در یخچال کره بیارم بریزم داخلش
یهو رادمهر جیغ زد
برگشتم دیدم قد بلندی کرده دستش رسیده به بشقاب کشیده بودش سمت خودش
ظرف عدسی داغ برگشته بود روش کل کابینت و آشپزخانه پرشده بود از آش
😓😓😓
سریع بغلش کردم فکرکردم سوخته داره گریه میکنه ...
مثل سگ ترسیده بودم هیچکس خونه نبود
داد میزدم یاامام حسین بچم
تند تند لباساشو کندم
نگا بدنش کردم دیدم اصلا اش روش نریخته
نمیدونم چجوری ولی خدا خیلی دوسم داشت
خداروشکر نه سرش نه صورتش نه دست وپاش
هیچ جا نسوخته بود .فقط ترسیده بود
اینقدر گریه کردم داشتم میمردم 😞😞
اگه زبونم لال ظرف اش ریخته بود توی صورتش میخاستم چه گوهی بخورم
خدایا شکرت ❤️❤️❤️❤️❤️
توروخدا شما مراقب باشین اشتباه منو تکرار نکنید

خداروشکر که اتفاقی برای بچه تون نیفتاده
خدا همیشه نگهدارش باشه از بلاها
همه ی بچه هارو

خدا رو شکر که چیزی نشد عزیزم

خداروصدهزارمرتبه شکر
منم گوش پاککن کردگوشش پرده گوشش پاره شد بایدخیلیییی مواظب باشیم

وای عزیزم، خیلی حواسمون باید باشه چون بچه ها خیلی کنجکاون خدا حفظش کنه برات

وای یاخدا چقدر وحشتناک خدا رحمش اومده بهت خداروشکر صدقه بده

عزیزم خداروشکر که بخیر گذشته

آره واقعا الان بیشتر از قبل به مراقبت نیاز دارن

خدا خیلی حواسش به ماهست ولی ما نمک نشناسیم جسارت ب شما نباشه خودمو میگم.بچه منم چندروز پیش از تخت افتاد خدا خیلی دوستم داشتم بچم هیچی نشد این قدر زدم توسرم.خدایا منو ببخش ک ناشکری

خدا را ھزار ھزار مرتبہ شکر
بیشتر مواظب باش لطفا

خداروشکر بخیر گذشت جتما صدقه اسفند اینا دود کن

پسر منم یه چاقو افتاده بوده زیر کابینت برداشته بود خورده بود به کنار چشمش گریه کرد .وقتی دیدم گفتم خداروشکر که به چشمش نخورده .اما خودم خیلی گریه کردم بچم گناه داشت 😭😭😭🥺🥺🥺

خدایا شکرت

وای خداروشکر ک هیچیش نشده حالت ی صدقه بنداز هم خودت هم بچه اب طلا بدع حتماً باع

خداروشکرکه به خیرگذشته ،پسرمنم همش دست درازی میکنه چندبارازدستش گرفتم

منم امروزخونه مامانم بودم پسرم استکان چایی روگرفته بوددستش راه میرفت یهوخوردزمین گریه کرد استکان شکست فک کردم رفته توصورتش خداروشکربخیرگذشت

دختر من امروز داشت کنار میز نهار خوری بازی میکرد یهو دستش ول شد افتاد لای ثندلیا همچین زهرم ترکید ولی به طور معجزه اسایی از بین پاهای صندلیا خورد زمین چند روز پیشم از رو من رد شده بود رفته بود لبه تخت ما خوابیده بود منم خیلی خسته بودم متوجه نشدم یهو پاشدم دیدم بچه نیست تو تخت خودش ولی خدا رو شکر از تخت نیفتاده بود خدا بچه ها رو مراقبه

خدا رحم کرده عزیزم حتما صدقه بده و اسپند دود کن

وای خدا بخیر کرده
صدقه بده واسش حتما 🥹

خداروشکر که چیزی نشده
خیلی باید احتیاط کنی عزیزم
لبه های کابینت یا روی میز غذا خوری اینا وسیله نزاری
چون الان بچه ها به همه چا کنجکاوی میکنن

آخی عزیزم. آره واقعا خداروشکر. ایشالا همه بچه ها سلامت باشن