سلام منم زایمان کردم و خیلی خوب بود🥰😍 باید بگم یوگا بارداری خیلی تاثیر داشت. بیمارستان میلاد اصفهان زایمان کردم و بی نهایت راضی بودم. پرسنل عالی و مهربون بودن و حسابی همراهیم کردن. یکم درد داشتم ولی آمپول فشار هم برام زدن. بعد که کیسه آبمو زدن دیگه دردام شدید شد ولی یه ماسکی میدادن که اسمشم یادم نیس یه گازی داشت موقع درد تنفس میکردی و خیلی کمک کننده بود. دم زایمان و اون موقع که وارد فاز فعال شدم دیگه هیچی رو دردم تاثیر نداشت ولی خیلی سریع پیش رفتم. اون آخراش دیگه بهم خیلی فشار و زور وارد میشد و زور زدن دست خودم نبود. دیگه سریع به دنیاش آوردم و راحت شدم. آسون نبود ولی سختم نبود و از چیزی که بهم گفته بودن سریع تر پیش رفتم.

تصویر
۱۵ پاسخ

بسلامتی مبارک باشه قدمش خیر باشه😍🌸

قدمش مبارک عزیزم😍😍

عزیزم مبارک باشه ❤️😘

قدمش پر خیر و برکت گلم مبارکه مامانی🙃🥰

مبارکه نفس 😍😘وزن نی نی چنده

مبارک باشه تنتون سلامت

بسلامتی قدمش مبارک باشه برامنم دعا کن بچمو سالم بغل بگیرم

مبارررکه انشالله ک قدمش پرازخیروعشق ومحبت باشه.
خدا برات حفظش کنه.
دیدی گفتم ک قبل از۳شنبه زایمان میکنی.وخداروشکر ک زایمان خوبی داشتی

عزیزم مبارکه انشاالله قدمش پرخیروبرکت باشه براتون

عزیزم مبارک باشه ایشالله پا قدمش پر خیرو برکت باشه براتون
چقد ذوق نی نی یایی ک تازع به دنیا اومدن میکنم
با خودم میگم میشه منم این روزو ببینم نی نی مو سالم بغل بگیرم 🥰

مبارک باشه عزیزمم قدمش پر از برکت

ای خدا قدم نو رسیده مبارک گلم ان شاالله که زیر سایه ی پدر و مادرش بزرگ بشه و شاهد موفقیتاش باشی

بسلامتی قدم نو رسیده پر از شادی و برکت😍
گاز انتونوکس بوده

عزیززززم مبارکه😍

اوی خدا😍مبارکه

مقالات مرتبط

آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد؟
بهترین ورزش بعد از زایمان
بهترین ورزش بعد از زایمان چیست؟
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان و علت آن
علت زور زدن نوزاد و قرمز شدن صورت
علت زور زدن نوزاد و قرمز شدن صورت چیست؟

سوال های مرتبط

مامان دلارامسدود شد😅 مامان دلارامسدود شد😅 ۵ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی
برامن اینطور بود که فقد همون دردای قبلش خیلی وحشتناک بود وقتی که به ۷ سانت رسیده بودم دیگه اصلا دردی نداشتم همه دردام تموم شدن و فقد حس فشار داشتم و بهم فشار میومد و خود به خود زور میزدم اصلا دست خودم نبود ولی بهم گفتم تا فول نشی زور نزن وواقعا خیلی سخت بود خودمو کنترل کنم که زور نزنم
ینی باهرانقباضی که میگرف فقد حس زور زدن میومد نه درد
بعد که به ۱۰ سانت رسیدم و گفتن حالا زور بزن دیگه خیلی خوشحال شدم که میتونم زور بزنم و خودمو رها کردم دیگه😂
و شروع کردم به زور زدن اینا اصلا درد نداش و فقد دردا تا همون ۷ سانت بود برامن از برش و بخیه هم هیچ دردی نفهمیدم
ولیییی موقعی که بعد زایمان میومدن شکم مو فشار میدادن خیلییی درد داشت و از تمام وجودم جیغ میزدم من جیغامو بعد زایمان زدم اونم همین موقع فشار دادن شکم وگرنه قبلش اصلا صدام در نیومد نه موقع دردا نه موقع زور زدنا
شماهم همینطور بودین؟
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان باقلوا مامان باقلوا ۵ ماهگی
#تجربه زایمان
#پارت ۳

بعد زدن کیسه آب دیگه دردام شدید شد، بعضی جاها از عمق وجودم جیغ می‌کشیدم، انقباض های طولانی و دردای خیلی شدید، بهم گفتن الان اپیدورال بزنیم گفتم نه یه ذره دیگه صبر میکنم، اما ازشون خواستم برام گاز بی دردی بیارن، دیگه دردا خیلی خیلی داشتن وحشتناک می‌شدن و موقع انقباض از گاز استفاده میکنم، از یه جا به بعد دیگه حس میکردم دارم کم میارم اینقدری که جیغ میزدم که سزارینم کنین یا لااقل برام اپیدورال بزنین که ماما اومد معاینه کرد گفت نه سانتی یکم دیگه تحمل کنی بچه دنیا میاد
همراه با هر انقباض باید به سمت عقب فشار می‌آوردم، از یه جایی به بعد دیگه دست خودم نبود ناخودآگاه فشار میومد به عقبم که یهو ماما بخش گفت دیگه فشار نیار که پاره میشی ، سریع منو بردن اتاق زایمان و به پزشکم زنگ زدن چون داشت سزارین میکرد
اما من دست خودم نبود و خیلی بهم فشار میومد، اینقدری که داشتن آماده میشدن اگر دکتر نرسوند خودش رو سریع از طبقه بالا به پایین خودشون برش بزنن که دکترم سریع رسید و بی حسی رو زد و برش زد، گفت یه زور بزن بچه بیاد بیرون
که زور آخر رو زدن و پسر قشنگم رو گذاشتن بغلم 🤭😍
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان هاکانم مامان هاکانم ۴ ماهگی
پارت ۲
صبح که شد دوباره ی آمپول فشار دیگه هم زدن و درد داشتم خیلی ورزش هم میکردم ولی هنوزم ۲ سانت بودم دکتر اومد و کیسه این و پاره کرد ولی بازم ۲ بودم که بودم بعدش همینجور که سرم فشار هم بهم وصل بود ورزش و.... انجام میدادم که شدم ۴ سانت این شد ی روز کامل حالا فردای اون روز دوباره ورزش کردم و معاینه شدم ۵ سانت ولی دیگه سرم فشار اثر نداشت دوتا آمپول که اسمشون یادم رفته و از رگ بهم زدن که اونم درد و خیلی شد میکرد جوری که داد میزدم از درد هی معاینه شدم و دیدم ۶ سانتوس هی که می‌گذشت من دردای شدید می‌گرفتم تا اینکه شدم ۹ سانت و بای معاینه دیگه شدم فول ولی همه اینا با درد شدید بود .....
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان لعیا&بنیامین💙 مامان لعیا&بنیامین💙 ۳ ماهگی
مامانا منم زایمان کردم باورم نمیشه😅😁
بخاطر دیبات بارداری ۳۹ هفته و۶ روز دکترم ختم بارداری داد ونامه داد با آمپول فشار بستری شدم گفتن دوسانت بازی ضریان قلب بچه خوب نبود بالا پایین میشد چیزی نمونده بود سز بشم که کیسه آبمو زدن ضربانش درست شد ۴سانت شدم با درد خیلی کم وقابل تحمل که اپیدورال گرفتم دردم کلا رفت زایمانم از زایمان اولم که روند زایمان به صورت طبیعی آغاز شده بودم آسون تر بود من تا زمان بستری شدن قصد داشتم از گاز بی دردی استفاده کنم ولی یهویی تصمیم گرفتم اپیدورال بگیرم خیلی بد شنیده بودم میگفتن تاثییر نداره ولی برامن عالی بود خیای راضی بودم خداروشکر
مشاهده ۲۶ پاسخ دیگر
مامان نینی مامان نینی ۳ ماهگی
چون دکترم بهم گفته بود لگنم خیلی خوبه و باز هم بودم فکر میکردم زایمان راحتی دارم اما صبح از ساعت حدود۷ بستری شدم و هی آمپول زدن
ماما هی معاینه میکرد و من از درد به خودم می پیچیدم ولی بعد چند سانت انگار یه سانت اضافه کردم و منی که امید داشتم بچه تا اذان ظهر به دنیا بیا هنوز تا ساعت یک و دو چهار پنج سانت بودم و دیگه دردام برام قابل تحمل نبود از بس آمپول زده بودن برام بعد دیگه برام بی دردی آورده بودن و یه آمپول زدن و یه ماسک دادن که هر وقت درد داشتم توش نفس بکشم
که تا یه دوسانت که بیشتر شدم یکم دردم بهتر بود اما بازم خیلیییی بود دردام و من تا ساعت دو و اینا دیگه تحمل کردن برام سخت بود و میگفتم منو ببرین سزارین کنم من نمیتونم 😫😫😫
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان معجزه خدا😍 مامان معجزه خدا😍 ۲ ماهگی
با کمی تاخیر میخوام تجربه زایمان براتون بگم. 38هفته رفتم سونو آب دور بچم کم بود دیگه زایشگاه ختم بارداری داد ساعت 7شب بود رفتم تو فاز باز کردن رحم یه بادبادک وارد رحمم کردن بگم چه دردی داشت با یه شیلینگ آب واردش میشد کم کم بعد یه ساعت پر آب شد از رحمم پرت شد، بعدش معاینه شدم گفتش یه سانتی هنوز بعد اون یه چن تا درد داشتم دیگه نداشتم تا صبح بهم دیگه امپول فشار زدن دستگاه انقباض شدید ثبت میکرد ولی درد انچنانی نداشتم همش معاینه میشدم و هیچ اثری از نرم شدن دهانه رحم نبود. تا دیگه آمپول های فشارو بیشتر کردن و من دردام در حد مرگ شد ولی هر معاینه میشدم میگفتن باز نشدی هنوز تا گفتم باید راه بری من حدود سه چهار ساعت راه رفتم ساعت 5عصر بود دیگه کیسه آبمو پاره کرد دکترم بعد اون دردام دیگه منظم شد و وحشتناک هر چه زور میزدم بچه پایین نمیومدن
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دیاکو و دیارا مامان دیاکو و دیارا ۹ ماهگی
سلام مامانا من از ساعت هشت یه درد هایی دارم عجیب غریب درد زایمان نیست چون منظم نیست ولی چرا تموم نمیشه نمیدونم حالت درد پریوده ولی خیلی شدید نیست گه گاهی هم احساس زور زدن دارم ولی سر زایمان قبلیم همین دردا بود ولی خیلی شدید بود مخصوصا زور زدنه ممکنه اون از امپول فشاری که بهم زدن باشه الان خودم دردم گرفته اینجوریه؟؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ماهان مامان ماهان ۵ ماهگی
پارت(۶) زایمان طبیعی
رفتم بالا نشستم و هرچی میگفتن انجام میدادم بعد از زدن بیحسی محله پرینه واژنمو پاره کردن که بچه بیاد خیلی درد نداشت و قابل تحمل بود بعد چندتا زور خوب بچه یهویی اومد وااای نگم ک اون لحظه چقدر شیرین بود🥺
خبری از درد نبود خیلی راحت بودم وقتی صدای گریشو شنیدم حالم دگرگون میشد از خوشحالی هم میخندیدم هم گریه میکردم دیگه هیچی درد نداشتم ساعت ۶ونیم بود که زایمانم تموم شد رسید به بخیه زدن باز بیحسی زدن و بخیه میزدن ک کوچولو درد داشت ولی نسبت به دردایی ک کشیدع بودم هیچی نبود لایه لایه بخیه زدن تا تموم شد ساعت ۷و نیم بود

ادامه دارد....
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان بچک مامان بچک ۷ ماهگی
تجربه سزارین

صبح رفتم بیمارستان فشار و ضربان قلب بچه رو‌ چک‌ کردن بعد یک‌ربع قبل از رفتن به اتاق عمل برام سوند گذاشتن موقع گذاشتنش یکم سوزش داشت و یکم احساس ناراحتی داشت بعدش تا بی حس بشم بعد رفتیم اتاق عمل و بی حسی نخاعی که برام‌ زدن رو میتونم بگم متوجه نشدم و‌ اصلا درد نداشت چند دقیقه بعد هم نی‌نی رو دنیا آوردن و آوردن گذاشتن رو صورتم خیلی سریع بود و حس خوبی داشت من اصلا فشار هم که بعضیا میگن متوجه نشدم بعدشم رفتم ریکاوری و باز نی‌نی رو آوردن شیر دادم بهش همه چیز عالی بود تا وقتی بردنم بخش اومدن حسابی شکمم رو فشار دادن اون درد داشت بعدم عصر که بی حسی رفت دردام شروع شد که مسکن زدن برام و غول مرحله آخر بلند شدن‌ و راه رفتن بود که خیلی سخته فرداشم مرخص شدم و اومدم خونه چون پانسمان ضد آب بود دوش گرفتم راحت سبک شدم ولی تا امروز بلند شدن برام سخته و گاهی درد دارم که دکتر شیاف داده. امروزم رفتم بخیه کشیدم که اونم متوجه نشدم اصلا و‌ تمام. سزارین واقعا لحظه تولد خیلی خوبه ولی بعدش مراقبت میخواد و اصلا آسون نیست حتما باید کمک داشته باشی یه ۲۴ ساعت سخت داشت و در کل میتونم بگم راضیم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان فسقلی جان😍 مامان فسقلی جان😍 ۱ ماهگی
♦️🧸زایمان طبیعی🧸♦️پارت۲
رفتم بیمارستان وبستری شدم دیگه ساعت سه ونیم اینا بود تقریبا یه یه ساعت دیگه ماما همراهم اومد و یکم بهم مسکن اینازدن ولی تاثیری نداشت و یکم حالت خواب و گیجی بهم دست میداد ولی از درد نمیتونستم آروم بگیرم،همش منو معاینه میکردن که ساعت۶گفتن۵سانتی بعدش هم دکترم اومد وآمپول فشار وصل کرد بهم ومن هرلحظه دردم بیشتر وبیشترمیشد
دیگه زورم میومد و به کمک دکتر وماما زور میزدم و وقتایی که ول میکرد نفس میگرفتم البته زیاد فرصت نداشتم چون دردا دیگه پشت سرهم شده بود و ول نمیکرد،بنده خداها خیلی بهم کمک میکردن و خیلی مهربون بودن منم سعی میکردم همراهی کنم اما دیگه ساعت۸اینا بود که دیگه جونی برام نمونده بود ولی دکتر میگفت باید زور خوب بدی چون سرش معلومه و به زودی بغل میگیریش وهمین بهم انرژی میداد دیگه ساعت نزدیکای ۹بود که اتاق عمل و وسایلاشو آماده کردن که بریم برای برش و آخرای زایمان منم رفتم رو تخت و چند نفر پاهامو گرفتن یه نفرم از بالا رو شکممو فشار میداد دکتر میگفت زور بده دیگه بچت داره میده میادمنم همین کارو کردم و ساعت نه وپنج دقیقه شب پسرقشنگم به دنیا اومد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان محیا گلی 🥹🩷 مامان محیا گلی 🥹🩷 ۸ ماهگی
تجربه زایمان
بقیشو تو کامنتا میزارم براتون پارت به پارت
پارت یک
خب من اومدم تجربه زایمانمو بگم اول اینکه من با جزئیات براتون نمیگم چون بالاخره میگذره هر چیزی و لازم نیست استرس به خودتون وارد کنید🥰
من ۴۰ هفته کامل بودم که دکترم گفت برم بیمارستان بستری شم با امپول فشار منم رفتم و بستریم کردن امپول که زدن ۲ سانت و نیم بدون درد باز شدم ولی کم کم دردام بیشتر میشد بعد یه ساعت معاینه کرد شدم ۴ سانت و دردام بیشتر شد و تایماش نزدیک تر و دیگه ماما همرام اومده بود خیلی کمک کننده بود بنظرم حتما بگیرید معاینم کرد شدم ۵ سانت و ساعت ۹ شب شدم ۶ سانت که گفت تا ۱۱ زایمان میکنم و من دردام بیشتر میشد (( دردا رو اگه با تنفس و هر چی ماما همراه بگه رد کنید خیلی کمک کنندس اصلا هم جیغ نزنید )) ولی متاسفانه تا اینجای داستان خوب پیشرفتم😅 ولی دیگه دهانه رحمم از ۶ سانت بیشتر نشد و تا ۱۱ شب فقط دردم بیشتر میشد و دهانه باز نمیشد دردم چون بچه داشت با رحم میومد پایین بیشتر میشد جوری که مامام معاینه میکرد میگفت سر بچه رو حس میکنه که تکون میخوره ولی پیشرفتی نداشتم و زنگ زدن دکترم ، دکترم گفت امکانش هست بچه گیر کنه تو کانال زایمان و باید سریع سز بشه
من خیلی ناراحت شدم اخه بعد اون همه درد حالا سز🥲 ولی خب شد دیگه ...
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان نیکا👼 مامان نیکا👼 ۵ ماهگی
قسمت ششم

ازینجا به بعدش دیگه خیلی سریع داشتم فول میشدم و خب طبیعتا دردام واقعااا شدید شده بودن.‌وقتی دیدن وارد مرحله زور زدن شدم و دردام زیاده بهم یه امپول مسکن زدن که به ث
صورت خیلی محسوس دردامو کم کرد ولی کاملا تو عالم هپروت بودم. وارد یه خلسه شده بودم  ولی ماما همراهم با صدای بلند تشویقم میکرد که زور بزنم.

اینجا دکترمم اومد تا ازینجا به بعد کارای زایمانمو انجام بده. بالاخره بعد از کلی زور زدن بچه بیرون اومد و دخترم رو گذاشتن تو بغلم😍
انقدرررر سبک شده بودم و انقدر یهویی دردام تموم‌شد که فقط و فقط داشتم به دخترکوچولوم نگاه میکردم و از دیدنش لذت میبردم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان آوا و هانا مامان آوا و هانا ۱۲ ماهگی
سلام مامانا منم بالاخره زایمان کردم خیلی هم راضی بودم رفتم بیمارستان البرز زایمان اپیدورال کردم خیلی خوب بود وقتی ۴ سانت شدم از کمرم بی حسی زدن و یکی دو ساعت بعد بچه به دنیا اومد اپیدورال خیلی خوبه دردم و خیلی کم و قابل تحمل کرد زود هم زایمان کردم کلا ۳ ساعت درد کشیدم از بیمارستان البرز هم خیلی راضی بودم ماما ها خیلی خوب و مهربون بودن خیلی رسیدگی میکردن
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان رها مامان رها ۹ ماهگی
فرداش ک شد آمادم کردن و آمبولانس آمد سوار شدیم رفتیم ی بیمارستان دیگه و برا قلبم هم رفتم پیش ی دکتر دیگه و گفتم ک قلبش بخاطر هرس و جوش و سرش هم مشکلی نداشته شاید چشاش ضعیف باشه خلاصه ک خیلی عزیت شدم و از گفته خودم پشیمون شدم رفتیم بیمارستان و گفتن فردا ببریم پیش چشم پزشکی و منم هم درد های ریز داشتم و دیگه خسته شده بودم گفتم آمپول فشار بزنین من زایمان کنم بعدا میرم دکتر و توانا گفتن ن باید مراقبت هات انجام بشه و بعد ازظهر یه دکتر آمد بالا سرم گفت این درد داره زایمان می‌کنه آمپول فشار و بزنین و آمپول زدن بهم ولی من رو دختر قبلیم خودم درد داشتم انگار درداش قابل تحمل تر بود انگار آمپول فشار دردامو یه برابر کرده بود ی سانت دهانه رهمم باز شده بود و دکتر گفت کیسه آبشو پاره کنین درداشو زیاد سه وقتی کیسه ابمو پاره کردن خیلی دردام زیاد شد گفتن زود زایمان میکنی ولی آمدن معاینه کردن بچه سرشو کج میاورد من درد داشتم خیلی زیاد ولی دهانه رحمم باز نمیشد
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان جوجه مامان جوجه ۵ ماهگی
رفتم بیرون و به همسرم گفتن قراره بستری بشم و اونم کلی تعجب کرده بود که الان وقتش نیس هنوز دو هفته مونده ...رضایت نامه  برا بیحسی گرفتن وخداحافظی کردیم و من با کلی استرس رفتم تو اتاق یه نفر دیگه هم بستری بود و میگفتن از روز قبل اونجاس و هنوز زایمان نکرده ...منم ترسم بیشتر شد ولی هنوز دردام قابل تحمل بود
   دستگاهی که برا نوار قلب بود و وصل کردن ساعت نزدیکای چهار بود منم داشت دردام زیاد میشد دوباره معاینه شدم که کیسه ابم پاره شد و دردام بعد از
اون خیلی شدید غیر قابل تحمل شد  اپیدورال خواستم گفتن باید صبر کنی نیم ساعت دیگه زنگ میزنم به دکترت و اگه تایید داد برات میزنیم
ساعت پنج اپیدورالو زدن و اصلا دردی حس نکردم دردامم خیلی کم شد فقط پایین شکمم حالت گرفتگی و انقباضو حس میکردم  مامایی ک اونجا بود میگفت انقباضات خیلی زیاده و حتما یه چیزی خوردی که انقدر زیادن ولی من هیچی نخورده بودم ... یکساعت بعد معاینه شدم که گفتن دهانه رحم کاملا بازه و تا یساعت دیگه زایمان میکنی منم امادگی هرچیزیو داشتم جز این 🤐
  خود ماما هم انگار فهمید خیلی تعجب کردم و گفت خداروشکر کن سریع پیش رفتی من الان سر بچه رو کامل دست زدم  دستشم کنار سرش بوده 🥲
گفت تو انقباض هات زور بزن و خودشم شکممو فشار میداد ...
تا ساعت هفت همینجوری ادامه داشت وبعد بردنم تو اتاق زایمان
دردام داشت برمیگشت که دوباره برام بیحسیو زدن  میگفتن زور زدنت کافی نیس و کلی شکممو فشار دادن که باز حالت تهوع برگشت و بالا اوردم دکترم میگف بالا اوردنت بیشتر کمک کرد تا زور زدنت 😅😑 بعد یک ربع هم بچم به دنیا اومد 🥲
مشاهده ۲۰ پاسخ دیگر