۸ پاسخ

خوب زود اومدی خونه مادرت میذاشتی ۳۷یا۳۸هفته میومدی

منم 12ساعت راهه باخونه بابام ولی مامانم میاد خودم نمیتونم برم واقعا سخته اینهمه راه

الهی عزیزم
چقدر از خونت دوری...
بارداری و این وضع حق داری کلافه شدی
ایشاالله به خوشی و سلامتی می‌گذره این روزا

دخترت هم از خونه ای که بهش عادت داره دور شده طبیعیه حالش عوض شده ، یهو دیده همه چیز عوض شده، سعی ‌کن براش سرگرمی پیدا کنی کارتون نقاشی هرچی که قبلا دوست داشته، بهش بیشتر محبت کن و وقت بذار ، حواسش رو به نی‌نی پرت کن بگو براش قصه بگه، کاردستی واسش درست کنیم و... اندازه سنش هم سعی کن شرایط رو براش توضیح بدی یا با قصه گویی ، کم کم عادت می‌کنه

ان شاءالله نی‌نیت میاد کلی شادی و حال خوب با خودش میاره همه تون حالتون بهتر میشه ❤

یا این شرایط نباید میرفتی.بخاطر راحتی مادرت خودت و دختر و همسرتو به زحمت انداختی.
فوقش چند روز پرستار می‌گرفتی.دخترت حق داره.

چقدر درکت میکنم
منم خیلی با مامانم داستان داشتم آخر راضی شد اون اومد پیشم
ولی بچه ی اولمه .
یکم سعی کن هوای دخترتو داشته باشی باهاش بازی کنی تو خونه سرگرمش کنی یه جوری.

خوب زود رفتی آخه دو روز مونده به زایمان میرفتی حالا زایمان کنی حداقل ۱۰ روز هم بمونی بیشتر اذیت میشی یه اسباب‌بازی که دوس داره بگیر بازی کنه

اووو چقدر فاصلہ دارین با خانہ پدرتون.. کارے کہ نمیشہ کرد تماس تصویری بگیرید. چیزایی کہ دوست دارہ براش بگیرین. دخترا بابایی ھستند منم ھروقت برم خونہ بابام دوروز کہ میشہ دخترم بغض میکنه

یعنی وابستگیش به باباش زیاد بوده؟خب سعی کنید در طول روز تماس تصویری،و صوتی باهم داشته باشند،خودتون و از اطرافیان بخاین به دخترتون بیشتر توجه کنند و با محبت بیشتری باهاش برخورد کنند،انشالله که بهتر میشه ...

سوال های مرتبط