اون لحظه چون بچه تو کانال گیر کرده بود و ب زور اومد بیرون خیلی بی حال بود بردنش زیر دستگاه اکسیژن فقط از خدا میخواستم صدای گریه شو بشنوم بعد پنچ دقیقه صداش شنیدم و بهترین حس دنیا رو دوباره تجربه کردم من زایمان اولم اذیت شدم تو طبیعی ولی زایمان دومم طبق حرف بقیه ک میگفتن از اولی راحت تره راحت تر نبود و سخت ترم بود اینم تجربه من استرس زایمان طبیعی بخاطر جون بچه از کل پروسه زایمان سخت تره
ک ی ماما گفت برا بچه ریسکش زیاده ی تلاش دیگه میکنیم و اومد دو دستی ب شکمم شک داد و نی نی من اونجا ب دنیا اومد گرمای لذت بخش شو ک رو پوستم حس کردم چشمام باز شد و تمام عذاب هایی ک کشیدم تموم شد
اونجا فقط داشتم میترکیدم دیگه هی بهم استراحت میدادن و دوباره شروع میکردن و رو ب بیهوشی بود چشمام بسته بود و فقط،بدنم حرکتی ک داشت ب خاطر بچه بود ک اتفاق بدی براش نیوفته توی ی خلع فرو رفته بودم بدم سر شده بود و فقط بهم میگفتن زور بزن و نمیتونستم ک یهو نوار قلب دختر نازم افت کرد بهم گفتن زور بزن ک جون بچه تو خطره من هرچی تلاش میکردم نمیشد اخرش دکتر گفت ببرینش اتاق عمل ...
و من بشدت دیگه درد داشتم از ساعت یازده ک ماما همراه اومد و بشدت همه چیز رو شروع کردیم دیگه بدنم کم اورده بود و بشدت خسته بودم همش نفس کم میاوردم تا ساعت ۱ شب بیشرفتم ب شدت کم بود دردام زیاد کپسول گل مغربی دوتا ریختن داخل واژنم و گفتن سجده کن سجده کردم ماما همراه با دستگاه ماساژرو کمرم رو تند تند ماساژ میداد
قرار بود ۴سانت ماما همراهم بیاد ک تو ۳ سانت زنگ زدن بهش ک بیاد ک بیشرفتم کمه بنده خدا فوری خودشو رسوند اومد پیشم و بهترین کاری ک کردم انتخاب ماما همراه بود اومد با مهربونی اول کلی بهم انرژی داد شمع روشن کرد اتاق رو عطرتراپی کرد و توپ رو اورد ورزش ها رو یکی یکی کمکم کرد شروع کردن و بین اینا تو سرمم امپول فشار زدن ک دردا زیاد بشه
🥲🥲🥺
الهیییی
خب بعدش چی شد
خب بعدزایمان کردی یانه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.