۶ پاسخ

حالا من نمی دونستم باردارم مامانم بیمارستان بستری بود بابام سه روز پیشش برامون نهار کوبیده گرفته بود آورده بود بیمارستان. وقتی بعد سه روز بازم کوبیده گرفت به شوهرم گفتم اوف چقدر کوبیده میخوریم حالم دیگه داره به هم میخوره شوهرم گفت مگه چندبار خوردیم بعد چند ماه این دومین باره گفتم پس چرا من از اسمش هم تهوع میگیرم. اون کوبیده رو چشم بسته و به زور خوردم بعد فهمیدم باردارم و تا انتهای بارداری بوی کوبیده حالمو به هم میزد. بوشو حس میکردم میخواستم گریه کنم فقط. اینقدر که حالم ازش به هم می‌خورد

خیلی سخت بود تا روز به دنیا اومد تهوع ام قطع شد آب خورده نمیتانیستم

وای افتاد یادم خیلی بد بود من هر دو بارداریم آبم می‌خوردم بالا می‌یوردم و خیلیا هم مسخرم می‌کردن.واقعا دلم شکست.از بو همه چیز متنفر بودم

من اصلا ویار نداشتم اصلاا

حالا میگن سردختر آدم وزنش می‌ره بالاتر

من خداروشکر از اول تا آخرش تهوع نداشتم همه چی ام دلم میخواد بیشتر کباب مرغ و گوشت

سوال های مرتبط