۱۹ پاسخ

من از اینکه زم بخاطر بچه هاش تو زندگی سمی باشه مخالفم
ولی وقتی اوضاع اینجوریه که بچه این سرما بره بیرون واقعا گناه داره اگه میتونی برگرد هر چقدم بهت سخت بگذره بهتر اینه که بچه هات تو سختی باشن اونا با میل خودشون نیومدن که با میل خودشون این همه سختی بکشن

سلام شب بخیر به نظر منم برگرد برو سر زندگیت به حرف هیچ کس گوش نده فقط به فکر عزیزات باش اونا الان به مادر احتیاج دارن نذار بی مادری بکشن نذار بی کسی احساس کن بگیرشون زیر بال پر خودت چرا بچه چهارسالت بره سرکار ی کمی ما باید کوتاه بیام نمیشه با مردا در بیفتی اگر بچه نداشتی عیبی نداشت به خاطره طفل های مسومت برگرده حرف ما رو گوش کن هر چقدم سختی باشه من خودم مادرم خیلی اذیت شده تو زندگی کتک شوهر معتاد بی پولی زیاد ولی زندگی کرده همش خودش میگه به خاطره بچه‌ هام

همه مادرا یه جاهایی برای بچه هاشون از خودشون گذشتن برو پیش بچه هات ما هم میتونستیم بخاطر سختی زندگی و لجبازی شهر بچه رو ول کنیم ولی بچه چه گناهی کرده برگرد به خاطر بچه هات تا از آب و گل درمیان به فکر خودت نباش تو هم مسولی

عزیزم برگرد .زمونه بدی شده بچه هات بهت احتیاج دارند

ذکر یا ودود ۱۰۰۱ مرتبه بگو شوهرت بیاد دنبالت رفتی خونه چله سوره یس بردار انشالله زندگیت رو ب راه میش

برید اول مشاوره بهترین کس که بهتون میتونه کمک کنه که اخلاق شوهرتون درست بشه زود تصمیم نگیرید

کار شوهرت چیه ک بچه رو میبره ؟گلم اگه کارش جوریه ک خطر داره برا بچه حتما حتما برگرد.میدونم حیلی سخته ولی خداقل چند سال تا بچه هات یکم بزرگتر شن تحمل کن.

واقعاً امروزخیلی ناراحتم وپیامک شماروخوندم خیلی ناراحت شدم عزیزم همه ماسختی داریم میکشیم ولی بخاطرقطعه هایی که ازته دلمون کوتاه میاییم ببین من دارم شوهرم التماس میکنم بذاراین بی زبون ببریم گفتاردرمانی قبول نمیکنه میگه به کسی ربط نداره شوهرم که ازشب عروسی تاهمین امشب رختاش جدان وهیچ رازی ازرازهاش ومشکلاتی که پیش میاد تو خانواده اش به من نمیگه هرروزخودم نفرین میکنم خودم میزنم گریه میکنم ودخترم بغل میکنم وبهش میگم همش بخاطرت تواین خونه موندم نگاهم میکنه واشکام پاک میکنه دیگه چطورازش جدابشم خواهرعزیزتامیتونی قوی باش وبچه هات توبغلت گرم نگه دار

عزیزم
برگرد می‌دونم حتما کارد ب استخونت رسیده
ولی توالان ی مادری باید تحمل کنی. 🥲🥲
برگرد بزار بچه هات از آب و گل دران اونوقت تصمیم بگیر جداشی یا نه

نمیدونم مشکلت چیه اکثر ما تو زندگی مشترک خیلی اذیت شدیم من بارها دوسداشتم بمیرم بلاهایی ک‌تو زندگی مشترک سرم اومد فکر نمیکردم بتونم سر کنم الان ک فکر میکنم میگم چقد سخت گرفنم تا دادگاهم رفتم ولی نتونستم برا بچه هام توام بشین فکر کن اگ شرایط اونقد سخت نیس برگرد

بچه ۴ ساله؟؟؟؟؟سرکار؟؟؟؟؟😳😳😳😳😳

همسر من و برادرش فرزند طلاقن خداروشکر همسر من تونسته با واقعیت کنار بیاد و گلیم خودشو از آب بکشه بیرون اما متاسفانه برادرش صدمه زیادی خورد هم اعتیاد پیدا کرد هم تو زندگی مشترکش به مشکل خورد و جدا شد من همه اینارو مقصر پدر و مادر همسرم میبینم من نمیدونم مشکلات زندگیت در چه حده ولی بچه هات گناه دارن برگرد

به نظرم برگردمن که خودم تحت هرشرایطی باشم حاضرنیستم بچه هامو تنهابزارم اونها به خاست خودشون نیومدن که الان زجربکشن

برا چی جدا میشی؟

عزیز انشالله عاقبتت ختم بخیره .
ما که نمیدونیم مشکلت در چه حده اما اگه امکانش هست بخاطر بچه هات برگرد گناه دارن طفلکیا

نمیشه باشوهرت اشتی کنی عزیزم بخاطربچه هات کوتاه بیای وگذشت کنی

عزیزم چرا جدا شدی..نمیشه پسرتو بیاری پیش خودت گناه داره

آخی عزیزم😓

آخی الهی خب چرا می بره سر کار اونم بمونه پیش مادرشوهرت حداقل

سلام
براچی جدا شدین؟

سوال های مرتبط

مامان نفسم مامان نفسم ۴ سالگی
پنج تا جاری دارم، چندسال پیش که باردار بودم چهارتاشون حتی یک بارم در مورد جنسیت بچه چیزی نپرسیدن مادرشوهرمم میگفت بچه سالم باشه جنسیت مهم نیست، فقط یکی از جاری هام که خودش دوتا دختر داره خیلی پیگیر بود یادمه هشت هفته بودم رفتم سونوی قلب بهم گفت جنسیتشو بهت نگفت؟ آخه کدوم سونو تو هشت هفتگی جنسیت بچه رو تشخیص میده بعد سونو انتی رفتم همون موقع پسر عموی جاریم فوت شده بود درگیر مراسمش و عزادار بودن، تو اون موقعیت هم یادش بود پیام داد جنسیت مشخص شد گفتم آره دختره بعد از اون دیگه پیام دادنش کم شد انگار خیالش راحت شده باشه که پسر نیست
الانم باردارم به کسی نگفته بودیم تا چند روز پیش که سونو انومالی دادم به مادرشوهرم گفتیم و بقیه هم فهمیدن، چند دقیقه بعد همین جاریم پیام داد دخترم پیگیره میگه بپرس جنسیت چیه😑 گفتم دختره دیگه پیام نداد همین جاریم منو حساس کرده میگم کاش پسر بود، هرچی میخوام بهش فکر نکنم نمیشه، یادم میاد ناراحت میشم، چیکار کنم از ذهنم بره😓