امشب شوهرم‌گفت تبسم بده مامانت بخوابونه تا وقتی بیمارستان بودی و بعد زایمان راحت تر باشی بچه با مامانت عادت کنه بخوابه بردم دادم ب مامانم هرکاری کرد نخوابید باهاش آخرشم اینقد گریه کرد کع اعصابم خراب شد خودم خوابوندمش حالا ج کنم دو شب دیگه باید برم‌بیمارستان بستری بشم واسه زایمان بعدشم که تا یک هفته حداقل باید استراحت کنم تا زخم بهتر بشه تبسم بیچاره از بین میره خیلی ناراحتم💔

به این چیزا فکر نکن این روزا هم میگذره یه ذره گریه که اشکال نداره عوضش یه همبازی براش میاری که کلی ازت ممنون میشه

کاش با باباش بخوابه به باباش عادتش بده

حالا شاید امشب اذیت کرده اون شب زایمانت راحت بخابه از الان غصه اتفاق نیفتاده رو نخور

سلام عزیزم باز خوبه شوهرت هست دیگه خونه کمک دست مامانت هستش

دیگه خسته خواب بشه بی تابی می‌کنه می‌خوابه فکرتو نزار اصلا عادت می‌کنه تو دلیت پسر ؟؟

عزیزم نگران نباش بخدا توکل کن
موقعیتش که پیش بیاد زود عادت میکنه،
دیگه بزرگ شده ماشالله

جسارت نباشه چرا اینقدر باردارشدی

خب عزیزم زودتر باید اینکارو میکردی مه دوروز مونده بعدش اول و آخر باید یکی دیگه چندروز ازش نگه داری کنه فقط تو خودتو ناراحت نکن خدا خودش حواسش هست

عزیزم اولا خدا بزرگه خسته شه به هر حال میخوابه ومیگذره این روزاتون به سلامتی..فقط یه سوال بارداری به بچع کوچیک سخت نبود..چون بچه ها تو این سن همش بغل میخوان و به آدم میچسبن...شما اذیت نشدین

با باباش خوب نیست که بخوابونتش؟؟