۷ پاسخ

خب چرا سوراخ میکنی ولش کن بزرگ بشه خودش بخاد سوراخ میکنه دی....سوراخ کردن ک واجب نیست

چه واجبیه ولش نمیخواد اصلا سوراخ کنی خدایی نکرده گوشوارش بکشه گوش پاره بشه میخوای چیکار کنی

من که نکردم خودش بزرگ میشه اگه دوس داشت میکنه گوشواره هم داره

عب نداره عزیزم. بذا گردالوی من یه ذره بزرگتر بشه 🥰

گل گوش ازین میخیا بزار نمیتونه درش بیاره
دوباره سوراخش بسته نشه

گوشواره حلقه ای بنداز خیلی راحته انداختنش ونمیتونه در بیاره دیگه

مگه گوشوارش چ مدلیه ک میتونه درش بیاره

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۱۴ ماهگی
سلام مامانای گل خسته نباشید یه درد دل باهاتون داشتم پسر من هامین یکسالشه تو این یک سال به غیر از یکی دو بار که شوهرم تو حمام بردنش به من کمک کرد دیگه همیشه خودم هامین رو حمام کردم و همه ی کاراش از پوشک کردن و نگهداری از هامین رو خودم انجام دادم حتی یه روز یه نفر نه خواهر نه مادرم تو نگهداریش به من کمک نکردن شوهرم از صبح میره سر کار تا ساعت ۲ و ساعت ۲ بر میگرده خونه و دوباره ۳ میره سر کار تا ساعت نه شب در کل اگه دو یا سه ساعت هامین باباش رو ببینه ولی همین که باباش رو میبینه انگار نه انگار که من هستم همش گریه میکنه که بره بغل باباش ااون رو خیلی دوست داره نه اینکه من حسودیم بشه نه ولی برام جای سواله یه بچه که این همه من براش وقت میزارم و واقعا از هر لحاظ بهش میرسم و تو این یک سال حتی یک بار هم بهش نامهربانی نکردم پس چطور اصلا علاقه ای به من نشون نمیده دیشب شوهرم خسته بود از سر کار اومد هامین گریه میکرد که باباش بغلش کنه شوهرم هم خسته بود بر می گرده به من میگه معلوم نیست با این بچه چطور رفتار میکنی که علاقه ای به تو نداره واقعا از حرفش دلم شکست والا تقصیر ش
نیست این بچه هیچ علاق ای به من نداره دیشب خیلی دلم گرفت و گریه کردم به حال خودم که منی که این همه به این بچه می رسم و براش وقت می زارم چطوره که علاقه ای به من نداره😩😩😩😩
مامان شاهان مامان شاهان ۱۵ ماهگی
مامانا اومدم یکم درد و دل کنم حال روحیم اصلا خوب نیست مادرم ندارم برم یکم باهاش حرف بزنم اروم بشم پسرمن از وقتی به دنیا اومده بود خوابش عالی بود تا حدود یکسالگی ولی شبی چندبار پاگیشد برای شیر از یکسالگی که گذشتیم شبا همش با گریه پامیشدو میگفتیم برای دندونه خلاصه این جریانات ادامه داشت بعضی شبا حتی یک ساعت به یک ساعت بلند میشد ولی موقع خوابیدن راحت میخوابید دکتر گفت اگر اذیت میکنه داروی گیاهی بیبی سد داد که ارامبخشه بدم و راحت بخوابه گفت عوارض نداره ولی من ترسیدم و ندادم .
خلاصه الان چند شبیه اصلا نه میزاره رو پا بزارمش نه روتاب همش گریه میکنه نمیخوابه نمیدونم چیکار کنم هرکار بگین کردم امشب با هرار ترفند کنارم خوابید بعد یک ساعت مشت و مال دادن بعد دیدم خوابش سنگین شده اومدم بزارمش تو تخت خودش پاشد یک ساعت تمام گریه کرد مجبور شدم از اون دارو بدم .نمیدونم دیگه واسه خوابش چیکار کنم حالم خیلی بده احساس میکنم مادر بدیم .راستی دو ماه میشه خودش دیگه شب لب به شیر نمیزنه قبل و بعد بیداری شیر میخوره .
احساس افسردگی دارم دوسدارم بعضی شبا بمیرم خسته شدم احساس میکنم از پسش برنمیام من مادر خوبی نیستم