۱۷ پاسخ

گاهی اوقات هم ک ما از خودمون میرونیمشون بیشتر باعث میشه ک بیان بچسبن وقتی بغل میخواد ب بهونه خوراکی و بازی و.. سرگرمش کن یکم بشین باهاش بازیکن سرگرم بشه یا خوراکی بده

تازگیا اینجوری شده یا کلا شاید دندون در میاره

خدانکنه

عزیزم هم دردیم. بچه من اضطراب حدایی شدید داره حتی دستشیی نمیتونم برم ضجه میزنه

وااای حرف هرروزمنوزدی!
بخدااصلادیگه تحمل ندارم.
به هیچ وجه،یه ثانیه ازم جدانمیشه.
الانم زیربغلم نشسته،هی بازومومیگیره.لپ ام رومیکشه.بوسم میکنه.
عصبی شدم.
گفتمش توروخدابروسرجات بخواب.
دوست دارم حداقل شب دوسال طول بکشه.

بچه هاچون خسته نمیشن غر میزنن توجه میخوان مثل ما زنا برای توحه چقدر غر میزنیم. کارات بگو بیاد کمک دوتاایی بازی بازی پسرمنم من بچه شما الان اینجور میکتم بهترشده

عزیز من بهترین کار اینکه اصلا توجه نکنی خودتو به کارات مشغول کن آهنگ گوش کن بزار بفهمه که به غرغر کردناش بی توجهی اگه این کارو کردی و دیدی ساکت شد شک نکن که داره اذیتت می‌کنه و باید همین بی توجهی به غرغر کردن های الکیش بی توجهی کنی تمام

واقعا درکت میکنم خیلی سخته من با دوتا درگیر بزرگه هم از مهد بیاد دیگه واقعا اعصابم نمیکشه بخدا خل شدم فقط

منم الان همین وضعم
دیشب ک مثل ادم نخابیدم از صبح هم داره گریع میکنه پدرم درومد

دقیقا درکت کردم
خودمم خرابه خرابم🤕

پسرمن دقیقا همینجوریه نمیزاره یه ظرف بشورم ازبس منو میکشه شلوارم از پام در میاد و یکسره دهنش بازع غرغر میکنه

حال دیروز من بدتر از تو بود ۵روز پیش من ویروس جدیدی که اومده رو گرفتم دارم نابود میشم پریود هم شدم دخترمم ویروسو از من گرفت دیروز از ساعت ۱۱شروع کرد جیغ و گریه و که منو بقل کن راه ببر تا ساعت ۲یکسره راه میبردمش ۳ساعت کامل تو بقل من جیغ زدبه خاطر اینکه مریض بود منم مریض همش خودمو میزدم که این بچه چرا ساکت نمیشه یهو مادر شوهرم اومد خونمون منو نجات داد و دخترم دیگه شروع کرد بازی یعنی بدترین روز زندگیم بود

شاید دندونش اذیتش میکنه

مث دختر منه
خونه رو یجوری بهم میریزه بیاو ببین
همه کمدارو میریزه زمین
همشم میگ بغلم کن

این روزهای سختتممم که دهنمون داره صاف میشه هم میگذره ان شاالله

عزیزم چش شده که انقد بهانه گیر شده ؟

عزیزم😢خسته نباشی خیلی سخته بچه غرغرو

سوال های مرتبط

مامان حسنا مامان حسنا ۲ سالگی
مامانا اومدم غر بزنم اومدم ناله کنم خواهشا بیاید دلداریم بدید
ناشکری نمیکنم بابت وجود دخترم لحظه لحظه خداروشکر میکنم ولی واقعا بریدم از صبح تا شب به حدی که استفراغ کنه به حدی که دیگه گلوش پاره بشه گریه میکنه بالشت رو رو تخت جابه جا کنی گریه میکنه پاتو اونوری بذاری گریه میکنه کنترل رو دست بزنی گریه میکنه هرچی هرچی که فکرشو بکنی میشه تبدیل به بهونه برای گریه کردن غذا که ابدا دیگه نمیخوره از صبح که بیدار میشه فقط گریه و غذا صفر خواب صففففر تا صرح صدبار پامیشه گریه میکنه خوابه ولی انگار فقط چشماش رو بسته میگه دوتا دستت رو بده من بغل کنم یا بغلم کن راه ببر اینقدر میخوام باهاش بازی کنم طرح اب بازی میریزم بازی با نی با گوش پاک کن با برنج با لیوانای کاغذی فقط ۵ دقیقه ساکته باز گریه واقعا دیگه توی درموندگی کاملم حرفم زیاد نمیزنه تازه میتونه چندتا کلمه بگه از صبح تا شب فقط نه نه نه نه اخه من چیکار کنم هر روزم میبرمش بیرون یا پیش بچه ها یا پارک و یا خونه مادرشوهر و عمو و دوست و رفیق واقعا امروز دیگه به نقطه اخر رسوند از گریه و بدغذایی منو ... شبا به باباش میگه تو برو اونور بخواب به منم میگه تو برو اونور بشین نخوابی برمیگرده نگاه میکنه اگه چشام بسته باشه گریه و زاری و نهههه نهههه