۹ پاسخ

بله عزیزم کاملا طبیعی من هم سر پسرم دوست داشتم تنها باشیم

واي منم دقيقا همينم مامانم اومده پيشم اصلا دلم نميخواد باشه دوست دارم بهش بگم برو خونتون دلم نميخواد كسي كنارمون باشه خودم ميخوام فقط بچمو كاراشو بكنم دوست دارم تنها باشيم

منم همینطورم دوست دارم زودتر برن اما وقتی با بچه تنهام دست و پامو گم میکنم میترسم ولی ارامش بیشتری دارم.فقط با همسرم ارامش میگیرم

افسردگی داری شاید
چون منم اینطور بودم و افسردگی داشتم

من با مادرم فقط آرامش داشتم بعد زایمان

منم اینجوری بودم
به مرور خود به خود خوب میشی
من یکسره اتاق بودم بچه رو میاوردن پیشم برا شیر بعدشم میبردن

هنوز خستگیت رفع نشده واسه همینه

اره اره منم همینم
فقط مامانم و شوهرم الان ارامشن برام
اون روزای اول که هیچکسی رو کنارم نمیخواستم
و ترجیحم سکوت و تنهایی بود و با اغلب ادمای دورم دعوا میکردم سر مسائل الکی
و جالبه که تنها هم بودم دست و پامو تو بچه داری گم میکردم و نمتونستم کارامو بکنم
تضاد و تناقض روحی عجیبی بود و طبیعی هم هست و تقریبا همه اینطورن

راستی مامان برنا سزارین شدی؟ قبول کردن؟

سوال های مرتبط