امروز دخترم دوتا دستشو مشت کرده بود جلو من گرفت گفت مامان کدومشه ؟؟می خواست گل یا پوچ بازی کنه باهام زدم رو دست رچپش گفتم اینه خندید گفت نیست 😀دست راستشو باز کرد گفت اینه و خندید باباش گل یا پوچ یادش داده من خبر نداشتم ای بگردم برات مادر آخه چرا میگن تو هوشت ضعیفه آخه چرا 😭😭😭دختر من باهوش ترین بچه ی دنیاست دختر من تو این دنیا با این سن کمش خیلی درد کشیده درسته به قول مامان رایان خیلی هم نباید به نتیجه ی تست اهمیت داد ولی از اون طرف میبینم دیگه چیزیه که دیدم و شنیدم و این دکتر نفر ۵ و ۶امه که بهم میگه بچت ضعیفه نفر اول نیست که بگم از خودش در میاره یا در و دکانه به قول معروف من خودمم متوجه شدم تا حدودی ولی مادرم چه کنم نمی تونم قبول کنم نگاش می کنم قلبم جیگرم آتیش میگیره 😭😭با این سن کمش چه چیزا که تجربه نکرد این بچه 🥺😥یواشکی گریه می کنم که نه شوهرم بفهمه نه بچه هام راه خیلی سختی رو در پیش دارم باید یه نذری براش بکنم بلکه معجزه بشه 😥امروز با مشاورش که استادش همین دکتر ماهاینه صحبت کردم گفت دو به دو سریع درمانش رو شروع می کنیم خانوم دکتر رفتاردرمانی و کاردرمانی ذهنی و منم رو دقت و تمرکزش کار می کنم گفت یه تست نبوده ۴ و ۵ نوع تست بوده ببخشید شمارو هم با تاپیک هام اذیت می کنم چون به هیچکس نگفتم هیچکس خبر نداره فقط من و شوهرم البته شوهرمم میگه خرجش می کنیم درمانش می کنیم ناراحت نباش ولی من بازم نگرانم دست خودم نیست گفتن سالی یه بارم تست گرفته میشه ببینند ضریب هوشیش چقدر بالا رفته قرار شد از دلوینم پیش مشاورش تست بگیرم خدا کنه اون دیگه موردی نداشته باشه که من دیگه میمیرم 😭😭
درسته خداروسکر که ۴ ستون تنشون هم سالمه جلو چشمم دارن بزرگ میشه مثل همه ی بچه های دیگه ولی اینم کم مشکلی نیست

۱۴ پاسخ

عزیزم ناراحت نباش
خیلی زود خوب میشه دخترت همین الانشم خیلی مشکلی نداره. ادیسون هم معلمشون بهش گفت ضریب هوشیت پایینه از مدرسه اخراجش کردن . ولی نابغه بود و فقط مادرش فهمید و کمکش کرد

بخدا با چیزایی ک تا حالا گفتی و شنیدم همین دکترا بیشتر آدمو مریض میکنن کاش ی مدت کلا از این فضا بیای بیرون و اجازه بدی بچه هات حالت طبیعی خودشونو داشته باشن شاید نسبت ب بچه های دیگ و هم سن و سال هاش عقب باشن اما هرچیزی موقعیت و زمان خودشو می‌طلبه

الهی عزیزم 🥺
ایشالله همه چی درست میشه راحله جان
خداروشکر که ماهلین مادری مثله تو داره که داره صدشو براش میذاره
و پدری که بهت میگه نگران هزینه هاش نباش
شما دوتا دارین از جونتون مایه میذارین مطمئن باشین نتیجه میگیرین
ماهم براتون کلی انرژی های خوب و مثبت میفرستیم

من مطمئنم با پشتکاری که داری میتونی برای ماهلین پلی بشی واسه ترقی و پیشرفتش
مادری عین شما ارزشمند و قابل تحسین خودتو نباز میدونم خیلی سختی کشیدی و بزرگترین امتحان یه مادر سر بچشه اما تو سربلند میشی

عزیزم تو داری تمام تلاشت رو می‌کنی مطمئن باش درست میشه.ببین من واسه یه مشکلی مربوط به دخترم‌ خیلی دلم شکسته بود و خیلی گریه کردم بعد نذر کردم یه چند روز بعدش اربعین بود نذرمو دادم.و خداروشکر حاجتم رو گرفتم تو حتما الان که دلت شکسته یه نذری بکن.فقط یه چیزی سعی کن حتما موقع ادای نذر بدنت پاک‌ باشه و غسل به گردنت نباشه و اینکه مثلا ناخن کاشت یا مژه نداشته باشی.ان شاالله حاجت روا باشی گلم.حتما واست دعا میکنم.

بخدا داری خودتو اذیت می‌کنی.
بچه ای که هوشش پایین باشه این کل یا پوچم یاد نمیگیره.اینو باد گرفته پیش خودش نگر داشته تو فرصت مناسب اومده باهات بازی کرده.
و از همه مهمتر قواعد بازی و رعایت کرده.دمترت حتی اگر مشکلی هم ازین نظر داشته باشه به درمان جواب میده و می‌تونه خودشو به همسناش برسونه.اینو بهت قول میدم.راحله بعدا نگاه تاپیکات می‌کنی میبینی بچت دسشویی میره،حرف میزنه شعر میخونه جدول ضرب حفظ می‌کنه و....
اون موقع میفهمی چقدر خذص و جوش خوردی.و موهاتو سفید کردی....نگران نباش.بچه ای که‌گل یا پوچ یاد بگیره همه‌چیز یاد میگیره

عزیزم هرچی بازی هوش تو گوشی براش دانلود کن بریز تو فلش تو صفحه تی وی نگاه کنه مدام بزار اگه نگاه هم نکرد نترس
بچه ها در
بیشتر در خفا یاد میگیرن
هرکاری هم خودت می‌خوایی براش انجام بدی
لطفاً همش به صورت بازی و خنده و شادی باشه
بخدا خوب میشه

عزیزم انشاالله که درست میشه سعی کن قوی باشی

یه مادر میتونه برای بچش معجزه کنه
حسابی براش وقت بذار بازیای هوشی زیاد باهاش کار کن
کاردرمانی ببر
دخترت باهوشترین میشه

انشالله خیره صبوری کن رفیق

عزیزممم، با کار درمانی ذهنی خیلی خیلی پیشرفت میکنه گلم، اشکاتو پاک کن و پرانرژی ادامه بده تا ان شاءالله بتونی مثله قبل با حوصله براشون وقت بذاری😘مامان مهربون

من اکثرا پیج کادر درمانی و گفتار درمانی هارو دنبال میکنم
از بچگی رایان از نوزادیش چون اموزش های خوبی دارند.اتفاقا خیلی وقتا نظرات والدین رو میخونم‌به خیلیا دیگه ام اینو گفته بودند و بعد بچه های اونا حالا مدرسه ای شده بودند و میگفتند معلم بچه میگه بچه تو از همه زرنگتر و واقعا عالی تو درساش.واقعیتش اینکه چون با اینا اصولی کار میشه قبل دبستان وهرچیزی که باید یادبگیره ی بچه رو باهاش تمرین میکنند واقعا تو مدرسه خیلی خوب میشند.چه بسا بچه هایی که در ظاهر مشکل خاصی نداشتند و والدینم اهمیت نمیدادند برای این سبک اموزشا بعدا بچه های اونا تنبل تر بوده.حالتو درک میکنم حس خیلی بدیه‌.ی مادر هیچوقت هیچوقت دلش نمیخواد بچه اش نه مریض باشه نه از هیچ کس هیچی کم تر داشته باشه.ولی نا امید نشو.گر خداوند ببندد دری ز حکمت گشاید در دیگری.فقط تلاشتو بکن بقیه اشو به بالا سری بسپار.شاید میخواد مزه و ثمره این تلاشت بیشتر به جونت بشینه و چندسال دیگه بیشتر عشق کنی با دیدن موفقیتاشون.همیشه خیلی سختی میکشی برای چیزی اون برات ارزشمند تر میشه.مطمین باش نتیجه اشو میبینی .شک‌نکن

ولی بچه ی تو از بچه ی من خیلی فعال تره بخدا
من عیب رو بچه ها نمیزارم
ولی واقعا خیلی به تست اهمیت نده
تنها مشکل دخترت فقط دسشویی کردنه
وگرنه همچی رو قشنگ میگه بلده یاد میگیره
من تعجب میکنم از درصد هوش

بازم ممنونم که به درد و دلم گوش میدید کسی رو واسه خالی کردن دلم جز شما ندارم 🥺

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
بچه ها من خیلی امروز دپرس شدم ماهلینو بردم پیش دکترش بهم گفت ضریب هوشیش از ۱۰۰ درصد ۵۸ درصده و خیلی پایینه حتی گفت هوش کلامیش خم خیلی پایینه و زیر ۷۰ استثنایی حساب میشه گفت باید یکسال دیرتر بره مدرسه این الان نمی تونه بره موندم واقعا چی کار کنم من الان دلوینم داره نمیشه که آخه یکی بفرستم یکی دیگه رو نفرستم ولی خانوم دکتر گفت این حرفارو بریز دور این بچه نمی تونه کشش رو نداره و فلانه در حقش ظلم نکن خیلی خیلی ناراحت بچمم 🥺🥺🥺گفتم تو روحیه اش تاثیر میزاره ببینه خواهرش یه پله بالاتره به نظرتون چی کار کنم ؟؟میگه این تو سنجش هم رد میشه من جاتو باشه فعلا پیش ۲ هم نمی فرستم کلا با نیمه دومی ها بفرستش شما جای من باشید چی کار می کنید؟؟من رو دلوین که شک ندارم اون هوشش خوبه ولی دلم می خواد از دلوینم تست بگیرم که اگه اونم پایینه اونم نفرستمش فعلا از اون طرف جیگرم کباب میشه اینجوری براشون مشاوره ی خودشون خیلی زنه دلسوزیه گفتم خوبه دلی رو ببرم پیش اون تست آی کیو بگیرم شما جای من باشید چی کار می کنید
دکتر پی گفت ماهلین خیلی خیلی ضعیفه و هوش کلامیش هم خیلی پایینه نیاز به گفتار درمانی هم داره ادامش بده
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
برا من مادر که ۹ ماه تمام زحمت کشیدم وقت گذاشتم هزینه کردم واسه دخترام به خصوص ماهلین که کلمه هم‌نمی گفت حق ندارم ذوق کنم ؟؟😍
امروز دخترم بهم‌گفت مامان دوستت ندارم از طرفی ناراحت شدم چرا دخترم اینو گفت چی کار کردم مگه از طرفی خندم گرفته بود خونه ی مامانم بودم داشتم کاپشن می پوشوندم که بیایم دیگه یهو گفت مامان من که جیشم رو نمیگم‌و تو خودم‌پی پی می کنم دیگه گوشی بهم نمیدی دیگه 😀خیلی خندم‌گرفت از این حرفش این بچه زیرک تر از این حرفاس 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️😂تازه جالبیش اینجاس که از گفتاردرمانی زنگ زدن گفتن اگه نیاریشون پس رفت می کنند😐🙄انگار میشه همچین چیزی دیگه کی بهتر از منه مادر صلاح بچشو بیشتر می دونه اینقدر حرف زدنشون خوب شده از وقتی مهد میرن من چون هردوتاشو تجربو کردم به نطزرم مهد تاثیرش بیشتر از گفتاردرمانیه کاش از همون پارسال مهد میذاشتم با جای اینکه نزدیک به. ۷۰ و ۸۰ تومن هزینخ کنم واسه گفتاردرمانی هرچند اونم توب بودا ولی مهد تاثیرش بیشتر و زودتره خواستم تجربمو باهاتون به اشتراک بزارم🥰
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
مامان حلما مامان حلما ۴ سالگی
مامان مرسانا مامان مرسانا ۴ سالگی
داستان زندگی دخترکم دیگه مادر شوهرم هرچه اسرار کرد گفتم نه مامان نرو گفت باشه نمی رم هرچه کرد گفت نه تو ماندی اذیت خودم می مانم شب پیشش دورت بگردم مادر که انقد مهربون شب دخترم هرچه مک می زد شیر نداشتم بهش بدم 🥹🥹کلی جیغ زد گریه کرد تا یکمی سیر شد شکمو باکلی بدبختی شب سخت بود سرگیجه امان ام بریده بود نخوابیده بودم حال خراب خلاصه اینم شب دوم می گفتم فقط زودتر مرخص بشم مادرم تا صبح بالا سرم بود گفت بخواب من هستم نگران نباش پرستار گفت مواظب دخترت باش چون اینجا بچه عوض می کنند ترسیدم روز سوم تا صبح نخوابیدم مادر نخوابید خواهرام برام غذا آوردند به شوهرم گفتم گشنه ام سوپ برام بیار گفت ندارم پول کجاست یهویی خواهر دامادمون یه قابلمه بزرگ سوپ آورد آمد جاتون خالی کلی خوردم سهم اون دوتا خانم دادم تا موعد مرخصی ام شد کلی ذوق داشتم از بیمارستان متنفرم مادرم آمد شوهرم مادر شوهرم خواهرم آمدند رفتم مثلا شوهر بوسم کنه یا شیرینی گل چیز برام بیاره انگاری که به زور آمده بود
مامان حلما مامان حلما ۴ سالگی
پ.ا.رت 81
سریع شروع کرد به بحث کردن که با من....
وا عزیزم این چه رفتاریه تو داری از خودت نشون میدی....
چون هر دو تا بچه دختره داره این کارا رو می‌کنی.....
تا فهمیدی بچه من پسره چرا اینجوری رفتار کردی....
ببین اولاً خدا شاهده که من حتی نمی‌دونستم بچه پسره.....
دوماً اصلاً پسر باشه مگه چیه....
تو به جون انقدر درک و شعور داشته باشی که اینو بفهمی که نباید جلوی کسی که نمی‌تونه مادر بشه این عکسا رو نشون بدی یه درصد به این فکر کن که طرف ناراحت بشه اما تو این درک و شعورو نداری که بفهمی....
چه ربطی داره چون زن داداش بچه‌دار نمی‌شه نباید من تو این خونه ذوق کنم....
من نباید عکس بچه‌مو به بقیه نشون بدم که یهو این خانم ناراحت نشه....
جاریم انقدر حالش بد بود که حتی نای صحبت کردن نداشت.....
نه کسی مشتاق دیدن عکس‌های سونوگرافی تو نیست.....
اینو بهت بدم وقتی تو یه خانواده ۴ تا خانواده دارن با همدیگه زندگی می‌کنند پس خیلی چیزا رو باید نگه داری توی اتاق خواب....
لزوم نداره بقیه خیلی چیزا رو بخوان ببینن.....
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
مامانای گل روزی چند ساعت به بچه هاتون آمدزش میدید و کتاب کار می کنید؟؟من خودم روزی یکساعت تا یکساعت و نیم باهاشون کار می کنم بیشتر هم کتاب های حواستو جمع کن و مجموعه کتاب های کودک باهوش من تا الانم رنگ های کامل یاد گرفتن که ۹۰ درصدشو خودم یاد دادم بقیشو تو میش دبستانیشون یاد گرفتن شمردن هم تا ۱۰ بلدن مثلا ۱۰ تا مداد رو بشمارن که هم مهد یادشون داده هم خودم از ۱ تا ۱۰ رو کامل بلدن از حفظ بگن حیواناتی که تو خشکی زندگی می کنند هم تو مهد یاد گرفتن و خودمم امروز موجودات زنده رو یادشون دادم و چی مربدط به چیه رو هم امروز یادشون دادم یه خوراه هم خودشون بلد بودن در کنازش روزی یک ساعت کارتون می بینند و یکی دوساعت با گوشی بازی می کنند و مابقیش هم با هم دیگه مشغول میشن اینم بگم روزی ۴ ساعت هم مهدن اونجا هم کلی شعر و سوره و اینا یادشون میدن که بچه های من فقط بسم الله رحمان و رحیم فقط یاد گرفتن 😂😂شعر هم دو سه تا بلدن به نظرتون پیشرفتشون خوب بوده تا الان ؟؟بعد اینکه بچه هام بیشتر از یک ساعت نهایتا یکساعت و نیم نمیشینند پا تمرین و کارهاشون زود میگن خسته شدیم بیاین بگید شما چقدر وقت میزارید و چیا یادشون دادیدتا الان؟
مامان حلما مامان حلما ۴ سالگی
پ.ا.رت ۸۸
نزدیکای ظهر بود که از بیمارستان مرخص شدم....
شاید غیر قابل باور باشه ولی اصلاً سعی می‌کردم صورت بچه رو نگاه نکنم....
خیلی می‌ترسیدم می‌ترسیدم یه وقت مهرش به دلم جوری بیفته که نتونم از خودم دورش کنم....
و باید خودمو کنترل می‌کردم و هرگز به این چیزا فکر نمی‌کردم چون من امید مادر شدنو تو دل یه مادر دیگه زنده کرده بودم....
حتی توی راه خودم بغل نگرفتم بچه رو دادم بغل مادر شوهرم....
تا رسیدیم خونه من رفتم دوش بگیرم....
همونطور که داشتم ل.باسامو در می‌آوردم تا برم ح.موم داشتم با جاریمم صحبت می‌کردم....
زن داداش من دارم میرم دوش بگیرم خودتون بچه رو حمام کنید و هر کاری که دوست دارید انجام بدید لطفاً دیگه در مورد بچه با من صحبت نکنید که این کارو بکنیم یا نکنیم این بچه مال شماست فکر کن خودت بیمارستان رفتی و بچه رو با خودت آوردی.....
زن داداش صورتمو بوسید و رفت....
توی حمام تا تونستم گریه کردم....
من به خاطر حس خوب که به زن داداش داده بودم و هم به خاطر دوری که از بچه‌ام داشتم.....
اما خب من یه دختر دیگه داشتم من یه نور چشم دیگه داشتم.......