۱ پاسخ

منم پسرمو دارم از شیر میگیرم الان ۴روز شده فقط شبا تو خوابش دادم بهش شیر شبای اول ۳یا ۴بار بیدار شد شیر خورد دیگ دیشب فقط ی بار بلند شد امشبم اگر بیدار شد دیگ شیر نمی‌دم بهش ک کلا قطع بشه

سوال های مرتبط

مامان دخترم مامان دخترم ۲ سالگی
✅‍ چگونه به سوالات کودکم در مورد خدا پاسخ دهم؟

این سوال غلط است که: «چه طور کودکم را وادار کنم به خدا اعتقاد پیدا کند؟» پرسش صحیح این است که: «چه طور به او نشان دهم که خدا، در زندگی اش حضور دارد؟»
حدود سه یا چهار سالگی، بچه ها، نام خداوند را یاد می گیرند. کودک، ابتدا، دنبال قوی ترین فرد است و چون از نوزادی، مادر، نیازهایش را رفع کرده، می پندارد که مادر، محکم ترین تکیه گاه است، ولی خیلی زود می فهمد که مادر، از خیلی چیزها می ترسد و چون پدر از آن ها نمی ترسد، پدر را تکیه گاه و قوی ترین آدم می یابد، ولی پدر هم از بعضی چیزها می ترسد. در این زمان است که از ما می پرسد: «چه کسی قوی ترین است؟» به او می گوییم: «خدا». این خدا کجاست؟ به او می گوییم: «بزرگ تر که شدی، برایت می گویم.» چون کودک سه، چهار ساله، در مرحله تفکر ابتدایی است، فقط آن چه را می بیند، قبول دارد. بنابراین نمی توان به او گفت: «خدا نادیدنی است و همه جا هست.»
─━━━━⊱🐣⊰━━━━─
♡•• @farzande_nikoo
مامان جان دلم🍁 مامان جان دلم🍁 ۲ سالگی
من هر وقت دخترمو دعوا می کنم و از دستش عصبانی می شم بعدش ازش معذرت خواهی می کنم و بهش می گم منو بخشیدی اونم می گه آره. یه بار موقع شیر خوردن گازم گرفت منم شیر دادنو قطع کردم و چند دقیقه بهش شیر ندادم اونم یه کم گریه کرد بعد یهو اومد بوسم کرد صورتمو ناز کرد گفت ببخشید دیگه گاز نمی گیرم😔 🥺 منم دلم سوخت بهش دوباره شیر دادم.‌ الان هر وقت تلاش می کنم دیگه شیرش ندم همش میاد نازم می کنه بوسم می کنه می گه ببخشید😔 جی جی بده. من هر چی می گم تو کار اشتباهی نکردی که بگی ببخشید اصلا حالیش نمی شه😔 هم دلم براش می سوزه که التماسم‌می کنه هم باید از شیر بگیرمش نمی دونم دیگه چیکار کنم. دورو بریا هم دخالت می کنن😒 مثلا مادرم دیشب خونمون بود نذاشت بخواد گریه کنه و تلاش کنه خودش بخوابه اومد دخالت کرد منم اونو دعوا کردم گفتم تو دخالت نکن ولی کلافه شدم باز شیرش دادم و خوابید😔 من بچه بودم حال من براش اهمیتی نداشت ولی الان پیر شده نمی خواد نوش کوچکترین رنجی بکشه حتی اگه اون رنج به نفعش باشه😏
خلاصه بزرگ کردن و تربیت کردن بچه تو شرایطی که بزرگترای دورو برش هنوز بالغ نشدن و نیاز به تربیت دارن کار استخوان شکنیه😮‍💨
مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من :
فکر نکنم بچه ای وابسته تر از بچه من به شیر مادر بوده باشه
دختر من دو سال تمام شیر خودمو خورد صبح تا شب و شب تا صبح شیر منو میخورد واسه خوابیدن روزش واسه خوابیدن شبش واسه اروم شدنش همیشه و همه جا وسط غذا توی شلوغی توی خلوت وسط سفره توی مهمونی وسط مهمونی همیشه درخواست می می میکرد
طوری که از شیر گرفتنش شده بود کابوس هممون
ولی دلو زدم به دریا و دقیقا فردای تولد دو سالگیش شروع کردم از شیر گرفتن.
و راحت تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت. الان بعد از دو سال دارم لذت بچه داری رو میفهمم. اگه بچتون وابستس نترسید. پا روی احساستون بذارید و ببینید چطور بعدش به غذا میفته چطور بعدش راحت میخوابه راحت بازی میکنه. واقعا مادر تازه نفس میکشه. دو سه روز اول سخت بود ولی بعدش واقعا هر ثانیه به خودم میگم چرا زودتر از شیر نگرفتمش و به خودم و به بچم لطف نکردم
من از روز اول صبح که از خواب بیدار شد تلخک زدم روی سینم اومد سینمو دید که سیاه شده گفتم می می درد و از اون ثانیه دیگه حتی نزدیکمم نیومده حتی حاضر نشده که یکم بخوره ببینه تلخه یا نه