نمیدونم به ته مادربودن تاحالا رسیدین یا نه
روانی شدم دیگه
از صبح بیدار میشه دهنش بازه نق گریه جیغ
یا بغل میخواد یا باری مبخواد یا خوابش میاد
دیگه نمیدونم باهاش چیکار کنم
یه روزایی انقدر تحمل میکنم صبر میکنم ولی بعدازظهر دیگه از حد خودم خارج میشم انقدر جیغ میزنم داد میزنم خودمم حس میکنم‌یه دیوونه‌ ام
یه وقتاییم میزارم انقدر گریه کنه که خودش ساکت بشه هیچوقتم ساکت نشده خداروشکر
دیگه خسته ام میگم بمیرم راحت شم فقط
دیگه نای مادری کردن ندارم

با این حال بعضی ها هم بچه شیر به شیر میارن بعد میگن ما مریضیم .همه جامون درد میکن .اخ عزیز دوتا بچه باهم همین میش .مگ ادم چندبار زندگی میکن هی بیا بچه داری هرس بخور .سختی بکش .اخرش .هیچ .بزرگ میشن ازدواج میکنن تا جیکمون دربیاد میگن گم شو برو خونه سالمندان

وای آدرین یه مدته اینجوری شده روانی شدم بخدا😭😭 تو خوابم ولم نمیکنه همش غر میزنه میاد تو بغلم جدا نمیشه

منک دلم گرفت .😪

وای من امروز این حال و روزم بود
دیگه شوهرم اومد خونه انقدر سرش غر زدم
بعدا خودم ناراحت شدم
کسی رو نداری یکم بیاد باهاش بازی کنه
شاید از تنهایی اینطوری میکنی
حوصلش سر میره
هیراد که اینطوریه دوست داره دورو برش پر آدم باشه

عزیزم درک میکنم همه بچه ها همینن. برای اینکه قوی تر شی حتما ویتامین دی و کلسیم و امگا ۳ بخور. نذار افسرده شی. بچه داری سخته برا همه. ببین بچه ت مشکل خاصی نداره؟

فکر میکردم فقط من بعضی وقتا داد میزنم تا مرز سکته میرم از دستش

من امروز اینقدر داد زدم که خودم خسته شدم از صدام
دیگه نمیکشم
نمیدونم چیکار کنم
هیچ وقت تو زندگیم اینقدر مستاصل نبودم
خیلی خسته و کلافه و نا امیدم
دلم میخواد بزارم برم

من از اول تا همین لحظه کارم همینه
همش بغلمه

منم. خدا کمکمون کنه فقط

والا خیلی وقتا تا مرز سکته رفتم ولی اره چیه