۶ پاسخ

بله پسرمنم همینه بدون من نمیخوابه و خیلی وابسته ی منه و ممه حتی وقتی مریض و درد داره همش ممه میخ‌اد آرومش میکنه

منم نمیتونم،ماهان شیرخشکیه،گاهی میذارم پیش مامانم میرم دندونپزشکی یکی دوساعت تابرمیگردم هی فکرم پیششه وزنگ میزنم مامانم ولی بدون منم اذیت نمیشه به مامانمم وابستس میذاره روپاش میخوابونه

من هر روز دوساعت بچمو میذارم پیش مامانم میرم باشگاه
یا میذارم پیش خواهر چند ساعت میرم خرید یا شام میرم بیرون
واقعا روحم احتیاج داره گاهی استراحت کنم یا با شوهرم تنها باشم

پسر من فقط پیش باباش و خودم میمونه برای ۱ دقیقه هم باشه بغل کس دیگه نمیره

عزيزم بچته ديگه طبيعيه كاملا من خودمم اصلا نميتونستم بچمو به كسي بسپارم بجز همسرم روز زايمانم دوروز بستري بودم اصلا اسم دخترمو مياوردن گريه ميكردم اصلا عادت نداريم زياد دور باشيم بااينكه پيش خاهرم مونده بود و كاملا خيالم بابتش راحت بود ولي باز ميترسيدم چيزي بشه و ندونم اتفاقي بيوفته ناراحت بشه بچم در كل مادر بودن سخته و خيلي شيرين

من بچمو میزارم پیش مامانم خریذی بازاری دکتری جایی برم

سوال های مرتبط

مامان یاسین مامان یاسین ۱۳ ماهگی
شاید باورتون نشه ولی بچه ای که خوب میخوره و خوب میخوابه هم میتونه مامانشو به مرض جنون بکشونه 😭
همش یا باید بره دَدَ یا بره رو بالکن یا بره خونه ی مامانم
دیگه نمیتونم کنترلش کنم
مثلا مامانم میاد خونم اصلا اینجا بند نمیشه میره بغل مامانم و اینقد گریه میکنه و جیغ میزنه که ببرم پایین که بره خونه مامانم اینا
خیلییییی جلوشون خودشو لوس میکنه
وقتی هم اونجا باشیم نه میشینه غذا بخوره نه میزاره پوشکش عوض کنم نه هیچییییییی
کلا اونجا رو خونه ی بازی میبینه
همش بغلش میکنن میبرنش رو حیاط اینور اونور تو کوچه
با اینکه خودمم هرروز میبرمش پارک ولی دیگه اونا شدن آدم خوبه ی زندگیش اونجا شده خونه ی خودش اونا شدن مامان باباش
من تز سرکار میام باهام قهره تا یه ساعت 🤧😫
وقتی خونه ی اونا باشه من دیر تر از اون برم اونجا تا منو میبینه میره بغل مامان یا بابام ‌ جیغ میزنه و گریه یعنی منو نبر خونه اصلا چرا من میرم اونجا
عصری اینقد گریه کردم از دستش که قفسه سینم درد گرفته