دوستان من ی خواهر شوهر دارم یه سال ازم کوچیک تره بعد من اسم بچم گذاشتم آراد خلاصه ای استوری کرده بود و گذاشته بود آراد. خلاصه من دهم. زایمان کردم بچه وزنش بالا بوده سونو اینا اشتباه گفته بود منو بچم زجر دادن تا دنیا اومد دستش شکونده بودن نمی دونم چکارش کرده بودن عفونت تو خونش بود بچه دنیا آمد بدنش سیاه بود از بس حین زایمان بهش فشار اومده بود دنیا اومد گریه ی ذره کرد دیدم نکرد گفتم چرا گفتن عادیع تا خواستم بگم چرا سیاهه

بعدش؟

قربان نامت یا امام رضا علیه‌السلام
خداحافظش باشه
ول کن بهشون اهمیت نده
مهم اینه خدا حاجتت رو به خاطر گل روی امام رضا جان داده مامان

بعد یه مدت یادشون میره.
خودت رو ناراحت نکن.
زحمت رو مادر میکشه دیگرون توقع دارند واقعن چقدر بعضی ها پر رو هستند

خب بگو تو شناسنامه اراده شماهم آراد صدا کنین و خودت و هرکی دوست داره رضا صدا کنین

الهی بگردم چقد بچرو اذیت کردن خدانشناسا

منم از بس بچم میدیذم نابودش کردن. نذر امام رضا کردم صداش بزنم رضا فرداش بچم بعد 8 روز مرخص شد همون شبی ک نذر کردم حالا خواهر شوهرم قهر کرده ک ابرو من برذین من گفتم آراد. حالا خونوادش هم کشیده طرف خودش امشب تولد پدر شوهرم بوده حتی ب شوهرم ی زنگ نزدن حالا مثلا خالم هست مادر شوهرم بعد خواهر شوهرم ک رفته مادرش زنگ زده شوهرم بیا کارت دارم اینم نمی دانسته چ خبر بوده مامانش کیک دادع دستش ببر برا بچه ها تولد بابات بوده. شوهرممم گذاشته زمین و اومده 😐

وای خدا لعنتشون كنه یعش

خلاصه هر روز ی چیز تازه دو روز اکسیژن توکی شد بعد گذاشتن تو محتابی بعد گفتن بایر انتی بیوتیک بزنیم عفونتش. بیاد پایین هی کم و زیاد میشد دکتر هم خودش ترسیده بود. شک بهش وارد شده بود ک وزنش بالا بوده باید سر میشدم رو خودش نمی آورد

از بس شکمم فشار میدادن و بخیه می زدن نا نداشتم بگم گفتن 6 ساعت زیر اکسیژن میذازیم بعد مرخص هس بعدش گفتن باید بستری بشه بعد گفتن زردی شدید داره بعد گفتن کتفش شکسته بعد گفتن عفونت خونش 59 هس باید 10 باشه

خب