امروز به معنای واقعی روزِ بدی بود ، از صبح شروع میکنم:
شهرزاد یکم از صبح بیحال بود ،زدیم از خونه بیرون با مامان بابام و شهرزاد ، توی مغازه مانتو فروشی یهویی شهرزاد بالا آورد😢هر چی خورده بود از دیشب بالا آورد و روی دستم افتاد چشماشم بست،اینقدر ترسیدیم زود زدیم بیرون رفتیم متخصص اطفال،منشی راهمون نمیداد داخل میگفت بقیه باید برن ، حالا همه ی مامان های تو مطب به منشی میگفتن اجازه بدین ایشون زودتر بره بچه اش حالش خوب نیست،منشی نمیزاشت😑دخترم بی حال روی دست مامانم بود منم چشمام پر از اشک بود،خلاصه یکی از مریض ها بنده خدا نوبتشو داد به ما بین مریض رفتیم داخل،دکتر معاینه کرد گفت ویروس جدید که بین بچه ها پخش شده رو گرفته،گفت آب بدن بچه کم شده،دوتا آمپول داد یه سرم و یه شربت،آزمایش خون هم نوشت براش،الهی بگردم دخترم اینقدر گریه کرد موقع خون گرفتن😭😭
خودمم از دکتر ک اومدم حالم خوب نیست سردردم،از بس گریه کردم نگران دخترم بودم .....
جواب ازمایش خون ساعت هفت شب میاد باید برم بگیرم😥

خلاصه که اصلا روز خوبی نداشتم .....

تصویر
۱۹ پاسخ

آب جوشیده سرد شده بهش بده چون کم آب شده طفلس

انشالله زودتر خوب شه پیش کی بردی

آره ویروس خیلی بدیه

عزیزم
طفلی الهی بمیرم 😥
امان از دست این منشیا که ادعاشون از دکترا بیشتره....

کدوم دکتر بردی عزیزم؟

بچه منم گرفته میخوام ببرم الان

انشالله که همیشه دختر نازت سالم باشه گلم بمیرم خیلی سخت گذشت دیگه پیش نیاد به امید خدا 🥺❤❤

عزیزم نمی‌خوام بترسونمت اما یخوردع جدی تره من قبلا هم شنیدم برای بچه ها بوده اگه تونستی برای خاطر جمع شدن بیمارستان هم ببر

انشالله به خیر میگذره نگران نباش کدوم دکتر رفتی؟؟؟

درک میکنم خیلی بده منم الان یه هفته هست بچه هام مریض شدن

الهی بگردم 🥺
انشالله که آزمایشش هیچی نشون نده

عزیییزم خدا بهش سلامتی بده

ایشالا زودتر خوب بشه
گلم نفهمیدی چطوری ویروس رو گرفته؟

انشاالله که خیره نگران نباش ولی با بچه کوچیک زیر یک سال خوب نیس هی بیرون بری میری نبر با خودت پیش مادرت بزار تنهایی برو چون بچه هس زود مریض میشه من اصلا بیرون نمیبرم برم با شوهرم پیش مادرم قبلش سیر میکنم تا ۳ساعت میام

خیلی زجر اوره واقعا بچه ی ادم مریض شه بالا بیاره بیحال باشه پسر منم مریض بود خدا وشکر که دوره ی بیماری زیاد طول نمی کشه دو سه روزه خوب میشه

انشالله به زودی خوب میشه عزیزم .و لعنت به اون منشی

عزیزم ایشالا که جوابش خوب باشه و زودترم خوب سه کوچولوت.
منم میخاستم ببرم با خودم خرید تو پاساژ گرمه اما منصرف شدم گفتم شاید محیط آلوده باشه

اخی انشاالله که خوب میشه یه صدقه بده اول هفته هست

عزیزدلم🥺❤️ایشالا زودی خوب شه

سوال های مرتبط

مامان کیــــ💙ــاشا مامان کیــــ💙ــاشا ۷ ماهگی
پارسال روز مادر بود بابام زنگ زد گفت دخترم اماده شو بیا پاساژ طلا فروشا میخوام برای مامانت کادو بگیرم گفت تو بیا منم از اینطرف میام اگه خودم بیام دنبالت دیر میشه
اماده شدم رفتم من زودتر از بابام رسیده بودم از اونجایی هم که یک هفته بود که پریودیمم عقب افتاده بود از فرصت استفاده کردم و با هزار جور استرس و دلهره رفتم داروخونه یه دختر خیلی خوشگلیم پشت میز نشسته بود گفت جانم
گفتم بی بی چک میخوام گفت اوه اوه مبااارکه انقد ذوق کرده بودم ک نگوووو
خودمم دلهره داشتماا
ولی وجودم پر از خوشی بود انگار میدونستم که چمه و چرا پریودیم عقب افتاده
بعدازظهرش که اومدم خونه از بی بی چک استفاده کردم خیلییی زود دوتا خط بنفش رنگ افتاد روش
بغض کردم ولی از خوشحالی
دلم نمیخواست اصلا ثانیه ها بگذرن خیلی لحظه های خوبی بودن...
روز زن بود و منم قشنگترین هدیه رو از خدا گرفته بودم
روز مادر بود و فهمیدم که خدا منم لایق مادر شدن دونسته
امروز از اون روز یک سال میگذره
تو این یک سال قشنگترین حس ها و تجربه های زندگیمو داشتم با وجود پسرم خدایا شکرت بابت وجود پسرم ❤️🥹
الهی که دامن همه چشم انتظارا سبز بشه به حق این روز عزیز که شب آرزو هاست و خیلی عزیزه

شـــــکر ایـــــــزد مـــــنانــ کـــهـ از خــــــانهـ صـــدایـ خنــــدهــ هـــــایـ پــــسرم مــــــی آیــــــد🥹❤️🥹
( جورابای نوزادی باباشه🥹❤🥰)
مامان آرتا🤍 مامان آرتا🤍 ۹ ماهگی
احساس میکنم این تاریخ باید اینجا یادگاری بمونه
۱۴۰۳/۱۰/۲۷
امروز ارتای من ۶ ماه و ۵ روزشه
و ما امشب برای اولین بار یه حموم جانانه باهم کردیم😁
تا دوماه بعد به دنیا اومدن ارتا که مادرشوهرم حمومش میکرد من و مامانم میترسیدیم
بعد من و مامانم تو اتاق تو وان حمومش کردیم
از ۴ ماه ۴ ماه و نیم دیگه من خودم تنهایی بردمش حموم
حدود ۹ روز بود (میخواستم حموم کنم پریود شدم حالم بد بود) ارتا رو حموم نکرده بودم دیگه واقعا خودم کلافه شده بودم چه برسه بچم
امشب ساعت ۱۲:۳۰ گفتم میخوام حمومش کنم
علی گفت ولش کن بزار فردا شب گفتم نه باید حموم کنم بچه همش عرقه
خلاصه حموم رو گرم کردم ارتا رو بردم حموم
این چندوقت که میبردمش حموم همش جیغ میکشید گریه میکرد
اما امشب😍
اینقدر اروم بود اینقدر اروم بود بردمش زیر شیر اب میخندید😍😍😍
یعنی دلچسب ترین حموم تو این ۶ ماه بود
خیلی خوب بود
علی بیرون میگفت چرا پس گریه نمیکنه گفتم داره میخنده اونم هنگ کرده بود چون با کل اسباب بازی های ارتا جلو در حموم منتظر بود😁😁😁
خلاصه که مامان الهه یه جوری ارتا رو شست که لپاش قرمز شده بود😍😍😍
مثل مامان های خودمون قبلا مارو حموم میبردن چیکارا میکردن من فقط از این کیسه ابی ها بچه رو نکشیدم ۱۰ بار شستمش😁😁😁
خیلی حال داد خیلی اصلا انگار خودم بعد یه سال حموم کردم سبک شدم اصلا😂😂
اینم بگم بچه تخت گرفته خوابیده😁😁😁
از حموم بیرون اومدم خوش اخلاق بود قربونش بشم با باباش همکاری کرد حسابی😍😍😍