سلام امروز صبح پسر کوچولو گریه شد شیر میخواست ، همون لحضع دخترم که دو سالشه از صداش بیدار شد اونم زد زیر گریه ترسید حالا من داداشش گرفته بودم. شیر بدم می‌گفت نه ترسیده بود می‌گفت منو بغل کن حالا نی نی گریه دخترمم گریه خدایا من به کدوم برسم آنقدر گریه کرد هرچی شوهرم میگفت بیا بغل من نمی‌رفت تا اخر شوهرم گرفتش تو بغلش و خواب رفت تا نزدیک یک ساعت تو خواب هی هنوز بغض داشت سکه سکه میکرد 🥲خدایا کیی میشه این روزای سخت تموم شه زود بزرگ شن همبازی بشن ، واقعا بچه شیر به شیر خوب نیست دخترم هنوز کوچولوعه و بعضی وقتا اینجوری اذیت میشه ، نزدیک به ظهر وقتی بیدار شد باهاش بازی کردیم یادش رفته بود

درکت میکنم فاصله دوتا بچه هام با این که هفت ساله دخترم از الان حسودی نینی رومیکنه

بچه های منم شیر ب شیرن حالا دختر من ۱۴ ماهش بود پسرم ب دنیا اومد خیلی اذیت شد حسودی میکرد شدید دورش بگردم واقعا سخته شیر بشیر

دختر منم ۱ سالو ۱۱ ماهشه خیلی سخته

مامانم میگه بزارتش دخترتو اینجا پیش من یا مادرشوهرم‌ میگه بیارتش اینجا ولی نمیتونم بچمو رها کنم که خونه اینو اون 🥲