۱۰ پاسخ

دختر منم همین جور بود یه دکتر به من گفت چون وقتی بچه گریه می‌کنه مادر استرس میگیره نگران میشه بچه آرم نمیشه ولی پدر آرومه بخاطر اونه ولی دختر من الان دوماهش داره میشه فقط بغل من می‌خوابه بغل کسی نمیمونه با اینکه تا همین چند روز پیش بغل همه می‌خوابید کم کم می‌شناسه تو رو بوی بدنت و شیرم حس می‌کنه نگران نباش اینقد وابسته بشه نتونی یه حموم بری

پسر من. کلان بابای با اینکه همه کاری من برا ش میکنم

ههیی بازدختروپسرمن هردومامانی بغل اقام گریه میکنه بغل من ساکته اقام میگ توچی‌داری پسرمونم اینطوربود دخترمم میخاس بابایی شه مامانی شد

ن ربطی ب این نداره ک پدرشو میخاد. یه دردی داره ک صدای اونو و اصلا بدن کم استرس اونو میبینه اروم میشه، معمولا بچه های کولیک هم همینن، برادرزاده من فقط بقل دایی اش اروم میشد، هرشب زنگ میزدیم بیاد فقط اروم بشه بچه.
ب خودتون الکی استرس ندین، مخصوصا تو ک مادرشی، بچه حس میکنه، این مدلی بودن طبیعیه تو نوزادان، ربطی ب شخص نداره،

حتی من به شوخی میگم که اوه اوه بخواب بخواب بابایی اومد .بعد انقد خنده دار حرفم با خواب اون یکی میشه.اتفاقی همون لحظه چشاشو میبنده که خودمون خندمون میاد.
پس اصلا خودتو ناراحت نکن .خیلی عادیه تو فقط اون موقع استراحت کن به هیچی هم فک نکن‌.
شوهرتم گفت بگو خب معلومه همش دارم تنهایی ازش مراقبت میکنم خسته میشم کلافه میشم.بچه میفهمه

ببین دقیقا من اینو تجربه کردم
بچه من بیشتر خودم قلقلشو بلدم و آرومش میکنم ولی یوقتا انقد خسته میشم و کلافه
حتی عصبی میشم
بعد انگار بچه ها اینو میفهمن .
جدی میگم .دیگه تو بغلت اروم نمیشن.
من چندین بار تجربش کردم.هر موقع خودم حالم بده دیگه تحمل ندارم که بجه رو اروم کنم ولی همون هی دارم تلاش میکنم بخوابه یا آروم شه.اصلا این اتفاق نمیفته بعد تا میدم دست باباش میخوابه.
انگار آرامش میگیره.
حتی خودم به زبون به شوهرم گفتم که وقتی خودم کلافم بچه هم آروم نمیشه بخوابه

دختر رو میگن باباییه
پسر بگو که میگن مامانیه
چرابغل باباشون اروم میشن ؟!🙁
پسرمن بغل باباش مظلوم میشه و اروم

اضطراب مادرا بیشتره نی نی حسش میکنه پدرا چون استرس کمتری دارن و صداشون بم تر هست بخاطر همین تو بغل پدرشون راحت تر خواب میرن

اره دختر منم همینجوری الان یه کم بهتر شده وابسته خودم شده یه کم وقتی گریه میکرد مادرشوهرم یاپدرشوهرم بغلش میکردن اروم میشد ددرشوهرم میگفت ازتو بدش میاد که تو بغلت گریه میکنه اینقدر ناراحت میشدم تاحدی که بادخترم دعوامیکردم بعدش گفتم این بچه چی میفهمه از دردی که بقیه ازحرفاشون میزنن توقلب ادم

وای مثل پسر من
صبح میرف سرکار بغلم بود یهو دیدش شروع کرد گریه همین بغلش گرف ساکت شد می‌خندید بهش

سوال های مرتبط