چقد بچه بزرگ کردن بدون باباشون سخته همسرم رفته مکه سه روز من موندم و دوتا بچه دیشب از فشار عصبی لرز کردم بدنم خالی کرده دخترمو گذاشتم پیش مامانم و بسختی بردنم بیمارستان بستری شدم احتمال میدادن از قلب باشه همش گریه میکردم ک بستریم نکنن ک دخترم شیر میخواد آخه شیشه ب سختی میگیره سه ساعت تو بیمارستان بودم نوار قلب و فلان و...گرفتن گفتن فشار عصبیه اصلا بدنم حس نداره خیلی سختمه ابجیم بچه کوچیک داره نمیتونه بیاد پیشم مامانمم دیشب تاپیر وقت پیشم موند امروز صبحم اومد کارامو‌کرد و رف ولی بچه ها باخودمن آخه هیچ جا نمیمونن حتی پسر بزرگ کدشش سالشه همش میگن چ غلطی کردم گذاشتم همسرم بره مسافرت هیچم نمیتونم بش بگم چون راه دور میدونم نگران میشه مادرشوهرمم ک فقط رو‌اعصابه خیلی ضعف بدنی دارم چی کار کنم زود سر پا شم

کاش نمیرفت واجب نبود الان. از مادر و خواهرتون کمک بگیرید آسون تر بگذره .

نسل مادر شوهر نادانو بدجنس از زمین برداشته شه ایشالله

پسرتو زیاد رو دادی، یعنی چی که نمیاد و نمی مونه :/ ببرش خونه مادرت بزار عادت کنه

سلام عزیزم اولین چیز حفظ ارامشته
به خودت قول بده قوی باشی و از پسش بر بیای
این یه برنامه برای امتحان خودته که ببینی چقدر قوی هستی پس از استقبال کن
برای پسر بزرگترت برنامه بازی بچین یکم سرچ کن بازی های مناسب سنش و پیدا کن و سعی کن باهم‌ خوش بگذرونید.
حتما حتما بچه ها رو بردار آماده کن یه عصری برید بیرون قدم بزنید پارک برید
یا برو پسر بزرگترت و بذار از این‌ پارک های سرپوشیده که یکی دو ساعت بچه رو نگه‌میدارن و بازی‌میکنه خودتم برو یه کافه ای جایی
اگرم دوستی داری که بچه هم سن و سال تو داره با اون همراه شو.
از ویروس و اینام‌نترس اگر بخوایید بگیرید دور از جون از در غیب میرسه

خیلی هم‌خوب کاری کردی با همسرت همراهی کردی که بره قطعا تو هم‌ توثوابش شریک هستی
باور کن‌تو قوی تر از این‌حرفایی فقط باید یکم این انرژی منفی رو از خودت دور کنی
دقیقا منم هفته پیش سه چهار روزی شوهرم رفت مشهد و من تنها بودم تو خونه فشار روانی خانواده هم‌روم بود به خاطر عروسی برادرم ،حتی دو سهوبارم گریه کردم ولی از پسش بر اومدم.
دوستم الحمدلله ۴ تا بچه زیر ۱۰ سال داره اخریش ۴ ماهشه
اونم هفتهومیش شوهرش رفت مشهد خادم‌حرم بشه خیلی سختش بود بعد از رفتن شوهرش هم خودش هم دوتا از بچه های کوچیکش تب کردن و مریض شدن ولی خداروشکر از پسش بر اومد
تو هم به خودت سخت نگیر مهم ترین چیز مثبت فکر کردنه و استفاده کردن از این شرایط
هم بچه هات مامان قوی میخوان ، هم همسرت به قوی بودن تو افتخار میکنه، هم خودت قوی بودن رو نیاز داری❤️
ماهم برات دعا میکنیم

گلم تو برو خونه مامانت وایستا

نگران نباش عزیزم میگذره منم پسرم شیش سالشه دخترم هفت ماه خیلی سخته دوتاییشون و قانع کنم حتی شبا خواب خوبی ندارم . چند وقت پیش کارمم به آندوسکوپی کشید ولی خب چون می‌دونم بزرگتر بشه بهتر میشه به خودم امیدواری میدم میگم میگذره و خیلی زود خودشون از پس کارشون برمیان

عزیزم زیاد حرص نخور یکم بیخیال باش اصلا به حرفهای اطراف اهمیت نده به خودت برس من شوهرم هر سال من و با بچه ها تنها میزاره میره کربلا .اما من خونه نمیمونم میرم خونه مامانم شماهم اگه امکانش هست برین اونجا بمونین

هیچی خودتو تقویت کن بدون شوهر واقعا سخته من که اگه شوهرم نباشه هیچکی نیست به دادم برسع

خوشبحالشون رفتن مکه... انشاالله خداوند بهتون توانایی میده نگران نباشید توکلتون ب خدا. من خودم دوتا بچه کوچیک دارم

بدنت رو تقویت کن.. منم چند وقت پیش همینجوری شدم.. فکر کردم قلبمه.. سریع دوتا آسپریمکس خوردم دردم افتاد.... گلاب واینجور چیزا بخور