۴ پاسخ

سلام ببین تو مدرسه مشاوره احتمالا دارن بذار باهاش صحبت کنن .خودتم باهاش صحبت کن ببینومشکل اصلی چیه .بگو درس نخونی توآینده کار خوب نمیتونی داشته باشی

ازبهمن تااسفندطبیعیه..باید تکالیفش خلاق وکمتربشه

سلام عزیزم با مشاور حتما این مشکل رو حل کن..‌ چون سال دیگه چهارم فوق العاده سنگینه... من دخترم الان چهارمه. مدرسهدای که میره پر فشاره و همش جزوه نویسی دارن اوایل سال همش گریه میکرد با کمک مشاور مشکل رو حل کردم الان خوبه

شاید از اول سخت گرفتی الان استرس گرفته
بعد سفر رفتن سرد شده...

سوال های مرتبط

مامان محمد صدرا مامان محمد صدرا ۳ سالگی
سلام خانما بیاین از اتفاق هایی که واسم افتاد بهتون بگم من دوتا دختر دارم ۱۰ ساله ۷ ساله و یک پسر ۴ ساله که ناخواسته حامله شدم و خیلی خیلی ناشکری میکردم چون هم فعلا بچه نمیخواستم هم سزارینی هستم و میترسیدم ولی با خودم میگفتم حالا شاید پسر شد که بشن دودختر و دو پسر تا روزی که رفتم سونو و دکتر گفت دختره که خیلی ناشکری میکردم میگفتم خدایا چرا بهم یه پسر دیگه ندادی که پسرم هم داداش داشته باشه و خیلی چیزایه دیگه بعضی وقتا اشکام میریخت که چرا دختر شد و اینا تا وقتی که رفتم سونو انومالی ۱۸ هفته اونجا بهم گفتم بچت مشکل داره و مشکوک به سندروم هست باید بری ازمایش امینیوسنتز بدی که دنیا رو سرم خراب شد فهمیدم که این ضربه ناشکری هام هست تا ازمایش دادم و جواب ازمایش اومد مردم و زنده شدم شب تا صبح گریه میکردم و توبه میکردم جواب ازمایش خداروشکر سالم بود این واسم یه درس عبرت شد که دیگه ناشکری نکنم البته ناگفته نماند من هیچ فرقی بین دخترا و پسرم نمیزارم دخترام همه دنیامن دختر بزرگم تا جواب اازمایش اومد شبا بیدار بود و باهام گریه میکرد و همیشه دست به دعا بود فقط من میخواستم پسرم یه داداش داشته باشه ازتون میخوام هر چی از خدا میخواین به درستی از خدا درخواست کنین نه مه مثل من😔..........
مامان آرن و الا مامان آرن و الا ۳ سالگی
سلام خانوم ها من خواهرشوهرم یه پسر داره که الان نه سال داره قبلا که پنج یا شیش سالش بود اصلا نمیتونست تو موقعیت ها از خودش و وسایلش دفاع کنه و همیشه تو جمع دوستانه ، دوستاش ازش سواستفاده میکردن ، مثلا دوچرخه اش میگرفتن باهاش بازی میکردن اما اسباب بازی هاشون اصلا بهش نمیدادن ، خوهرشوهرم هم خییلی از این بابت ناراحت بود کلا شروع کرد بهش یاد دادن که نباید وسایلت هات بدی کسی ، وقتی پسرم یک ساله بود ، اصلا به کسی اجازه نمی‌داد که به پتو و وسایلش نزدیک بشن ، بعد هیییی خواهرشوهرم پسرش علیه پسرم می‌کرد، ببین آرن نمیده تو هم نده، خلاصه خیییلی رابطه اشون بد شده بود ،جوری که اصلا نمی‌رفتم خونه مادرشوهرم( خواهرشوهرم طلاق گرفتن و با مادرش زندگی میکنه) اما پسرم خیلی عمه و پسر عمه اش دوس داره ، همش دوس داره بره پیششون ، اما هر وقت میره چه پسرش خونه باشه چه نباشه ، اسباب بازی هاش از پسرم قائم میکنه ، یا مثلا ماشینش رو کمد باشه ، و پسرم داره میبینه که رو کمد ماشین هست میگه نه ماشین نداریم هییی بچهدام میگه عمه نیگا اینجاست ، هی اون اصرار میکنه چیزی رو کمد نیست ، خلاصه من اصلا پام اونجا نمیزارم از دست خودش و پسرش اما خانوم همیشه آخر هفته پسرش می‌فرسته خونه ام ، بنظرتون واکنشی باید چه جوری باشه
مامان ♥زندگیم مامان ♥زندگیم ۳ سالگی
مامانا پسرم خیلی اذیت میکنه اصن حرف گوش نمیده یهو انقد خوب میشه یهو هم انقدر بد که ادم دلشش میخواد سکته کنه بمیره. ینی خیلی وقتا تو حالت عصبیه. گریه میکنه خـــــیــــلی.. برا هرچیزی گریه میکنه
دیروز از صب فقط گف من تیرکمون میخوام باباش شب اومدنی براش یکی خریده بود. باباش چندبار انجام داد طرز انداختنشو... کمکش کرد ولی اصن گوش نکرد همش میگف تو انجام بده من بلد نیسم گریه میکرد یه بار ک امتحان میکرد نمیشد گریه میکرد اخرش هم شکست و برد انداخت بیرون میگف یکی دیگ بخر خوبشو بخر اون بد بود... ینی توی دو سه ساعت انقد جیغو دادو گریه کرد منو باباش هم دیگ گریمون گرف
اصن نه حرف گوش میده نه با خودش بازی میکنه همه اسباب بازیاشو جمع کردم چون با همش حرص میخوره.... ینی همش درحال گریه کردنه
با دوستش بازی میکنه همسنشه ها میگه من خسته شدم یکم استحراحت کنیم دوباره بازی کنیم پسرم شرو میکنه ب گریه کردنو داد زدن که نه پاشو بازی کنیم تو بازی هم زور میگه ینی میخاد هرچی اون میگه بشه.
ما دیگ نمیدونیم چیکار کنیم که یکم عوض بشه. باهاش بازی میکنیم گریه میکنه. بازی نمیکنیم یه جر دیگ. تنهایی هم اصن بازی نمیکنه. توجه نمیکنیم بدتر. محبت میکنیم انگار ن انگار