۱۰ پاسخ

منم اول همینطوری بودم بیخوابی نق زدن بچه بخاطر کولیک تا یهو شیر می‌پرید گلوش اشک می‌ریختم تا نفسش برگرده تا آمپول و واکسن اشک الان میبینم باید زندگی کنیم نه اشک بریزم دوتایی دیشب باهمسرم رفتیم یه دور نیم ساعته زدیم اومدیم حالم بهتر شد بچه پیش مامانم موند کمکی شیر خشک هم میدم خیالم راحته

بله منم همینطوربودم باگذرزمان درست میشه

اره من شدم..من بشدت رو بچه حساس شدم اولل حس میکنم میخان ازم بگیرنش یا میخاد براش اتفاقی بیوفته به حدی میترسم شبا خابم نمیبره مدام نفس کشیدنشو چک میکنم در این حد ..میترسم یبار بالا بیاره نتونم نفسشو درست کنم..حس میکنم از شوهرم خوشم نمیاد و هزار مشکل دیگر

آخ منم اینجوری بودم بعضی وقتا کسی که نیست پیشم انقدر احساس تنهایی میکنم حتا گریم میگیره ولی خداروشکر الان بهترم بیشتر وقتا با دختر کوچولوم خودمو سرگرم میکنم یا با مامانم تلفنی حرف میزنم🥲

اگ‌بچه اولته طبیعیه چون نداشتی زندگی راحتی داشتی

خوب میشی نگران نباش همه اینطوری میشیم

نه اینجوری نیستم حتی خونه مادر شوهرم یک‌جا هستیم نمیرم چون تفریحو مسائل دیگ همیشه هستن ولی بچه نیس همیشه اونم بزرگ میشه من هیچوقت فراموش نمیکنم چقد جلو خدا التماس کردم واسه داشتنش با اینکه بچه دوم فقط با شوهرت حرف بزن بگو باهم کمکت باشه خیلی خوب میشه بچه هم سختیای خودشو داره

عزیزم من درکت میکنم چون دقیقا شبیه توام و همش گریه میکنم کلافه ام ، استرسی شدم حس میکنم اسیرم و مجبور
ولی خب بازم هرچی می‌ره جلوتر بهتر میشه

این حست بین اکثر کادرا مشترکه عزیزم من هم دقیقا همین ناراحتیا رو داشتم و دارم و حس میکردم از همسرم دور شدم. نگران نباش کم کم همه چی بهتره میشه

عزیزم یکم بگذره انشالله بهتر میشی

سوال های مرتبط