۱۳ پاسخ

آره مادرشوهرت درست میگه بچه های قدیم نابغه بودن کلا از همون اول با قاشق چنگال غذا میخوردن 🙄والا چ دروغ شاخ داری میگه خجالت هم نمیکشه

اسمش روشه دیگه. مادر شوهر..‌ دهنشونو باید وا کنن یه چیزی بگن بالاخره دیگه

والا بچه منم همینه، همش و میریزه رو فرش، انقدم گنده کاری میکنه که نگو،، بچه همینه دیگه

والا بچه منم همینجوری میکنه جلوشم نزاری خودت بدی تو دهنش همش در حال راه رفتنه یهو غذا درمیاره میمالونه رو میز رو مبل یا فرش

دروغ میگه همه همینن پسر من بدتره طبیعته کودک همینه سخت نگیر

چه مادر شوهر فهمیده ای
راست میگه فقط بچه تو شلختس
پسر من که شبرشم با چنگال وقاسق میخوره تازه موقع شیر خوردن وغذا حتما پیشبندم میبنده لباسش کثیف نشه

آره بابا داغون میکنه خب بچس دیگه نظمو کی یاد گرفته آخه

من که دیگه فرشهام و مبلهام زرد و لکه لکه شده از بس همه چیو میریزه و له میکنه تازه با پا هم روش میره که کامل جذب فرش بشه..یعنی گوه زده به فرشهام و مبلهام

اره با قاشق محکم میزنه تو بشقاب پخش مکنه وسط غذا پامیشه میره با یه عالمه برنج چسبیده بهش کلم بروکلی خوردنش که افتضاح له مکنه پخش میکنه ......

شاهانم همینجوریه. یه سلام مخصوص ب مادرشوهرت برسون از طرف من.بگو کم قومپز در کن توروخدا 🤐😒
همه بچه ها الان همینجوری هستن. باید بریزن بپاشن تا بتونن مستقل بشن.
تامام🙅🏻‍♀️

اره پسرمن که همشو میریزه اصلا نمیخوره چیزی

دخترمنم همینه تا دو سه سال اینجورن بعداون میزون میشن

همه بچه هاهمینن بچه من هرغذایی میخوره به سرشم میکشه اگه سرسفره ماست باشه بعدش حمام واجب هستیم توفرش خونمون ازهرنوع غذایی یه مقداریش هست
خونمون شده پرمورچه

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۱۶ ماهگی
خانوما من ۱۲ روز بود که خونه پدرم اینا نرفته بودم هر چیم زنگ میزدن میگفتن ببا نمیرفتم هم کار داشتم هم اینکه میخواستم دیرتر بیا دیگه بچه هامم بهونه گرفتن دلشون گرفت دیروز اومدم با مادرشوهرمم اینا یه جا هستیم اونا دیر عصبی میشن اصلا به بچه چیز بدی نمیگن یا مثلا روش داد نمیزنن که نکن اینکارو نریز فلان حا و کثیف نکن یا اب میریزه زمین بردار بزار بالا
اما اینجا پدرم خیلی حساسه همش نظارت میکنه ببینه چی میریزه زمین یا چیت ریختن بچه ها نزاره یا مثلا رو فرشی رو که بچه ها برمیدارن داد میزنه نکن برندار بزار بمونه
یا یه لیوان اب که میارم کنار غذا بچه ها بخورن میزارم بغلم که بچه ها نبینن بریزن پدرم که میبینه برمیداره میزاره بالا ظرفشویی یا کابینت میگه بزار بمونه اونحا خوردن بردار هربارم که بچه ها خواستن من هی باید پاشم اونو بردارم بدم بخورن ببرم بزارم سرجاش دوباره بیام بشینم
خیلی حساسه خیلی هی دهن بچه هارو پاک میکنه که دهنتونو یه جایی نزنید کثیف بشه
الانم که رفته بودم دسشویی جمع کل ۴ دقیقه نکشید رفت و برگشتم بچه ها هم گریه میکردن پشت سر من از پله ها که خواستم بالا بیام شنیدم مادرم با خودش حرف میزنه میگه خسته شدم من بخدا اححح
خیلی ناراحت میشم وقتی این کارارو میکنن از این رقتارا میکنن خودوشن زنگ میزنن بهم ول نمیکنن که بیا دلتنگ بچه هاییم خودشونم از این رفتارا میکنن