۱۵ پاسخ

دقیقا منم مثل توام ی وقتایی ‌ که خوب غذاشو میخوره و زود تموم میکنه میخام بال در بیارم اصلا غذا دادن به پسرم ی بار خیلی سنگین رو دوشمه وقتی تموم میشه احساس سبکی میکنم

عزیزم خداروشکر اگه یه روزی بچه منم اینجوری غذا بخوره بخدا سور میدم جشنو پایکوبیییی😄😄

کلا بچه ها جایی که شلوغ باشه و بهشون خوش بگذره بیشتر غذا میخورن
دختر من خونه مامانم قشنگ غذا میخوره

پس خوش به حال خودم که اصلا بچم به گوشی عادت نکرده چون ما همش گوشی رو قائم میکنیم تازه شبا هم که مثل الان بیدار تشریف داره و کنارمه بهم میگه مامان گوشیتو خاموش کن میخوام بخوابم

واي دركت كردم و منم چقدر خوشحال شدم ايشالله كه پسر منم همينجوري بخوره غذاشو انقدر به جون آدم ميچسبه اون غذا انگار خودت خوردي

کاملا میفهمم چی میگی الان رو ابرایی حاضری ده تا دیگه بچه بیاری از نظرت بچه داری اصلا سخت نیست خیلی شیرینه خوشمزه ترین غذای دنیارو امشب خوردی و زندکی برات خیلی رواله😍رایان منم خیلی خیلی خیلی بدغذاست خیلی🥲

با جان ودل درکت میکنم ازته دل برات خوشحالم وته دل ازخدا میخوام همیشه شادشادباشی

اره آدم حالش خوب میشه بچش غذا بخوره

منم گاهی بچم ابن جوری میشه
منم حستو درک میکنم
داعمم میگم کاش از این روزا نجات پیدا کنم

وای دقیقا حالتو میفهمم
خیییلیی سخت بچه بد غذا داشتن

هعی منکه پیر شدم بخدا 💔

کاملا حس قشنگت رو‌ درک میکنم عزیزم.
اما باور کن گوشی و تلویزیون خودشون دلیل اصلی غذا نخوردن هستن
بچه‌ها اصلا بلد نیستن بدون گوشی غذا بخورن
به مرور کم‌ و بعد قطعش کن تا متوجه حرفم بشی

اخ اخ کیف میده انشالله همیشه خوش اشتها بمونه
ببین‌وقتی میخورن‌ با اشتها انگار وسط بهشتی 😎

ای خواهرجان کاملا درکت میکنم چی میگی،خواب وخوراک بچه ها اصلی ترین دغدغه مونه

آخییی😍واس من هم این حس خیلی خوشاینده ک بعضی وقتا بدون هیچ بهونه و نقی غذاشو. میخوره الان قشنگ درکت میکنم ❤️

سوال های مرتبط

مامان آواز مامان آواز ۲ سالگی
تاپیک دوم: صحبت‌های روانشناس
روانشناس گفت: از دو سالگی به بعد بحث فرزندپروری خیلی جدی‌تر میشه. اینکه من مدام در حال بازی با آواز باشم، اصلا درست نیست؛ چون دارم اونو یه بچه وابسته بار میارم. بچه‌ای که بدون حضور مادر حتی نمی‌تونه بازی کنه، در حالی که یک کودک دو ساله "باید" بازی کردن به تنهایی رو بلد باشه. بهم گفت اگر از الان این وابستگی رو کنترل نکنم، آواز همینجور عادت میکنه و روز به روز وابسته‌تر میشه. که خب این مساله در دوران تحصیل واقعا دردسرساز میشه و اصلا به نفع بچه نیست.
در کنار موضوع وابستگی و عدم استقلال بچه، که خب مسائل بسیار مهمی هستند، این نکته هم هست که تا کی میخوام فقط یک مادر باشم و مدام در حال رفع نیازهای بچه؟ من به عنوان یک انسان حق زندگی دارم، و باید یه تایمی رو برای خودم داشته باشم.
حرف‌های روانشناس برای من یک تلنگر بود. چون هیچوقت فکر نمی‌کردم وقت‌گذرونی و بازی بیش از حد با آواز، ایرادی داشته باشه. به نظر من ایرادش فقط این بود که وقتی برای خودم نداشتم و خب قبول کرده بودم که باید با این مساله کنار بیام. ولی هیچوقت فکر نمی‌کردم این کار به ضرر بچه‌ام باشه. تازه کلی به خودم افتخار می‌کردم که مادر خوبی هستم و همه وقتم رو دارم میذارم برای بازی با بچه‌ام !!!

خب حالا چکار کنیم؟ تاپیک بعد میگم.