۱ پاسخ

من دقیقاپارسال بردم خیلی خوب همکاری کرد
امسالومیترسم ببرم آخه خیلی شیطون شده

سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی ۱ سالگی
دیروز یکی از بدترین روزای زندگیم بود😭.
پسرم از صبحش اسهال استفراغ داشت و یکم‌بی‌حال بود. ولی ظهر حالش خوب شده بود شب خونه آبجیم دعوت شدیم دیدم حالش بهتره بچه رفتیم
شوهرم هنوز‌نیومده بود تو اتاق بچها بازی میکردن رو دستگاه تردمیل ،،،منو و پسرمم همونجا بودیم‌علی خوشش میومد بچها‌رو نگاه می‌کرد چشم ازش بر نمیدارم همیشه مراقبشم ولی ی لحظه دستشو گزاشت ته تردمیل دوتا انگشش یکم زخم شد پوستش ی کوچولو کنده شد زخمش خیلی خیلی کوچیک و خفیف بود در حدی ک‌ اصلا من‌ندیدم گریه میکرد یک ساعتی ب گریه انداخت و دستشو می‌گرفت دوباره بالا هم می‌آورد بدنش یکم‌داغ شد زنگ زدم ب شوهرم ک‌بیا دنبالم بریم دکتر تا شوهرم اومد هنوز نرسیده بود تو خونه بچها داد زدن گفتن دست علی رفته لای تردمیل،،،خلاصه اومد و هرکاری کردیم بچه ساکت نشد دستشو می‌گرفت گریه میکرد رفتیم‌بیمارستان عکس بگیریم فقط خدا میدونه ک چی ب من گذشت دیشب😭شوهرم کلی سر صدا و مگه تردمیل وسیله بازی بچه یه تو حواست کجا بوده چرا مراقبش نبودی و چرا از من‌پنهون کردی چرا نگفتی انگشتش زخم‌شده حالا ب جان پسرم من زخمشو نیدیدم این قد زخمش کوچیک و سطحی بود اصلا ب زور دیده می‌شد خلاصه بیمارستان شلوغ تا نوبتمون شد فقط بحث کرد و غر زد منم‌گریه کردم عکس گرفتیم دکتر‌گفت چیز خاصی نیس احتمالا ضرب دیده اصلا نمیزاشت درست عکس بگیرن
دارو هاشو گرفتیم و اومدیم خونه از صبح یکم بیقراره میل ب هیچی نداره اسهال هم هست و گاهی یکم داغ میشه انگشتشم میسوزه انگار
این قد دیشب شوهرم دلمو شکست با حرفاش ک حدی نداره هیچ وقت حرفاشو فراموش نمیکنم😭