۶ پاسخ

منم همینطوریم خیلی گریه میکنم الان بچه م مریض شده بیشتردیگه واسه خودم نیستم خیلی خستم هیچکسم ندارم که کمکم کنه

ای خواهر آنقدر مشکلات زیاده گه بایدم اینجوری باشی منم عین خودتم

منم دقیقا مثل شمام بعضی وقتا به اوج روانی بودن میرسم

اینجوری هم اعصاب خودت بدتر میشه هم بچت در اینده اعصبی میشه

دوست عزیز برا منم پیش اومده خسته شدم گریه کردم
ولی بعدش قوی تر برگشتم و به امور بچمو خونم رسیدگی کردم چون که من ی مادرم
درسته تو این اوضاع مملکت ما اعصاب نداریم ولی بچه هامون چه گناهی کردن ما ناراحتیمونو سر اونا خالی کنیم
بزار خرابکاریشو کنه بزار راه بره بریزه چیزی نمیشه بعدش تمیز میکنیم

آره خواهر بعد بچه خیلی همه چی تغییر کرده
هیچکسم جز یه مادر که خودش در شرایط مشابه هستش درک نمیکنه

سوال های مرتبط

مامان رایان 🍊 مامان رایان 🍊 ۱۶ ماهگی
پسر من خیلی مهربونه خیلیم اجتماعی و دلش میخواد با یکی بازی کنه
بعد میریم خونه مامانم،دختر داداشمم هست معمولا یک ماه از رایان بزرگترها
همیشه اینجوریه ک اول رایان هی می‌ره سمتش ک بازی کنه اون محل نمی‌ده
بعد انگار رایان ناراحت میشه لباسشو می‌کشه یا میزنتش
اونم نه اونجوری ک حالا بد باشه
دختر داداشم خیلی خیلی ناز نازی بار اومده تا دست رایان میخوره بهش حتی اگه ها نده یا هرچی هم چنان گریه می‌کنه ک خونه رو می‌ذاره رو سرش
مامانم و مامان خودشم هی نازشو می‌کشن و اینا
بعد من هربار باید سر بچم داد بزنم ب خاطر این موضوع
خیلی ناراحتم ،امشبم رایان دوبار اذیت کرد بچه رو اونم ک نیم ساعت گریمن خیلی بد داد زدم سر رایان،الان عذاب وجدان دارم
چقدر ب خاطر ی بچه دیگه بچمو اذیت کنم
فک کن من رایان رو آنقدر دعوا کردم ی کلمه نگفت حالا اشکالی ندارد چیزی نگو مثلا بچه اس یا فلان
ساااااکت نشسته بود، خیلی ناراحتم
تصمیم گرفتم از این بعد هیچی نگم ب بچم
اون خودش مراقب بچش باشه