۴ پاسخ

بفرس بره مهد حداقل یه شیفت هم اون مشغول هم خودت استراحت میکنی

دختر منم همینم بخدا دیگه کم اوردم هر اسباب بازی میخره من باید بشینم بازی کنم حتی بجای عروسکاش حرف میزنم اگ گوشیمو دستم ببینه میاد پرتش میکنه دستشویی میرم تا جایی ک میتونه جلومو میگیره مثلا میگه اول بوس بده باز میگه بغلم کن دوباره میگه اول منو ببر دستشویی کفری میشم. تا حالا نیم ساعتم بازی نکرده خودش اتاقش پر اسباب بازی ولی اگ من نرم اینم نمیره بازی

مهد بفرست کلاس بفرست.دخترت وابسته اس باید وابستگیش کم بشه وگرنه برای پیش دبستانی و مدرسه به مشکل میخوری ،از بعد عید شروع کن بفرست مهد کودک آماده بشه

دقیقا تو منی
منم غریبم دور از خانواده ام و پسرم اصلا دوست نداره جایی بره یاچیزی همسرم هم از ۷ تا ۷ عصر سر کاره و این بچه همش رو کول منه آشپزی میکنم تمیزکاری میکنم با بدختی
ولی بازم خداروشکر بخدا میگم سالم باشه بذار اذییتم کنه

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۴ سالگی
حالم خیلی بده دخترم خیلی احساساتیه امروز کلی گریه کرده
دخترم خیلی اجتماعی مهربون و دلسوزه خوراکیاش و همیشه با دوستش تقسیم میکنه اسباب بازی هاش و هم ب دوستاش میده و خیلی ابراز محبت میکنه
یه رفتارش که باعث ناراحتیه من و خودش شده اینه که خیلیییی حرف دیگران روش تاثیر میزاره مثلا دوست صمیمیم خونمون بود که اون یه پسر داره همسن دخترمه پسرش خیلی لجبازه و با دخترم نمیسازه دخترم خوراکی داشت آوردن خوردن با اسباب بازی ها بازی کردن بعد ک تموم شد پسر دوستم همش حرف هایی میزد که یسنا بغض میکرد یا رفتار خشنی از خودش نشون میداد مثلا میگفت من یسنا رو دوست ندارم یسنا هم بغض میکرد میگف مامان ببین چی میگ منم میگفتم برات مهم نباشه و ناراحت نشو من دوست دارم اما دخترم جیغ نیزد پسرل نیگفت آخیش الان از خونتون میریم دیگ نمیبینمت یسنا بغض میکرد و جیغ میزد
پسره میگفت من بابام برام دوتا کیک گرفته اما به تو نمیدم یسنا میگف اما من شکلاتم و بهت دادم و گریه میکرد دخترم از صبح تا الان بخاطر اون رفتار ها عصبیه و با کوچیکترین تلنگر گریه میکنه
چرا انقدر دلنازکه؟نیازه با روانشناس حرف بزنم؟نگرانشم
مامان 😘deli 😘 مامان 😘deli 😘 ۴ سالگی
سلام مامانا که بچه همسن من دارین یه سوال
بچه هاتون چقد از قانون های زندگی انجام میدن ؟چی رو رعایت میکنن و چی رو رعایت نمیکنن .من هر چقد به دخترم قانون ها رو میگم اصلا متوجه نمیشه که باید گوش بده. با بازی و صحبت کردن هم بهش گفتم .ولی هیچی.منظورم اینه مثلا بهش هر چقد میگم شب زود بخواب که بتونیم صبح راحت تر پاشیم بریم؟ مهد متوجه نمیشه و هردفعه ما الم شنگه داریم .یا مثلا میگم باید الان غذا بخوری و بعدش میوه یا اینکه الان وقت خوراکی نیس سر حرفش میایستد و تا خوراکی رو نخوره آروم نمیشه .مثلا می ریم مهمونی وقتی گیر بده به چیزی باید بگیره .هر چقد میگم وقتی رفتیم مثلا برات این خوراکی که میخوای رو میخرم جلو همه میگه دروغ میگی من الان میخوام . نمیدونم از کی اصلا یاد گرفته .چون همین یه بچه دارم.مثلا میگم من میرم حموم و الان نیای نمیتونم بعدش ببرمت حموم نمیاد و یه ربع بعد میگه باید بریم؟ الان حموم .یا الان باید فلان لباسم رو بپوشم .از همه راه باهاش وارد شدم .خیلی وقتا گوش نمیکنم حرفش رو .خیلی وقتا هم اولش به خواسته اش توجه کردم .ولی دختر من انگار خیلی لجبازه و من میترسم از ایندش که داره از کنترل خارج میشه. اکثر اوقات اعصابم رو خورد میکنه مثل امروز و من دارم اول صبحی گریه میکنم .چون واقعا دیگه نمیکشم .خیلی خسته میشم با همین یدونه بچه 😔😭چکار کنم به نظرتون ؟؟؟؟
مامان خوشگلم مامان خوشگلم ۴ سالگی
سلام
حس میکنم بدبخترین موجود دو عالم منم ناشکری نمیکنم ولی هر بلایی میاد اول سر من میاد دو س سال قبل عفونت قارچی گرفتم خداروشکر خوب شدم ی سال بعدش همسرم عفونت گرف استرس اونو گرفتم ی سال بعد چشام عفونت کرد باز استرس اونو گرفتم امسالم ک ماشالله لبام عفونت کرد حالا تو اینستا بی صاحاب مونده ی پست دیدم علائمش شبیه من بود میگف تبخاله میدونی از چی میسوزم منه بدبخت از مجردیم تاحالا حتی دست نامحرمو نگرفتم فقط و فقط دست شوهرم بهم خورده حالا مثلا دختر عموم یا دختر عمم با چنتا پسر حتی معاشقه کردن با همسراشون حتی رابطه مقعدی داشتن اونا طوریشون نمیشه هر چی مرضه میاد بلای جون من میشه دارم خفه میشم ۲۷ وقت دکتر گرفتم برم آزمایش بدم ببینم چیه تا اونموقع دق میکنم رسما فکر اینکه بیخبر از همه جا پسرمو بوسیدم دیوونم میکنه یا اینکع اگه تبخال باشه از این به بعد پسرمو نمیتونم ببوسم یا حتی اگه بچه بدنیا بیارم باز اونم نمیتونم ببوسم دیونم میکنه دارم زار زار اشک میریزممم خدایا اخه چرا من