۱۳ پاسخ

سلام من به این نتیجه رسیدم که باید زن بلد باشه که از مرد محبت بکشه بیرون بلد نباشی همینه به خودت برس برای خودت زندگی تو سر حرف رو باز کن مثل یه دوست یه بهونه پیدا کن سوپرایز کن اونم میاد سمتت با التماس نمیشه ازمردا محبت بگیری امتحان نتیجه میگیری مردا از زنای باسیاست خوششون میاد

تنها نیستی عزیزم

منم همین مشکلو دارم دیگه خسته شدم ولش کردم ب حال خودش منم کم کم دارم سرد میشم یا مثلا بعضی وقتا خوب میشه حرف میزنیم همون روزش یا فرداش ی جنگی. درست میکنه باعث میشه چند روز فاصله بگیرم و این منو نسبت بهش سرد کرده

واسه کارای خودش ،چیزایی که خودش دوستداره ذوق داره ؟؟
یا کلا خنثی هست ؟

دقیقا شوهر منم همینه
الان خاستم اینو بنویسم ک مال تورو دیدم
انقد حالمو بد میکنه این رفتارش 😭😭
خستم خدایا

چ مرد چ زن درونگراهمینن،بایدخودتون تلاش کنین تابحرف بیان من هم خودم هم همسرم درونگراییم،خونمونم سوتوکوره فقط پسرم باعث میشه حرفی برا گفتن داشته باشیم،،ازین وضعیتمتون اصلن راضی نیستم،خیلی چیزارومینویسم تابخونه بره تومغزش،بعضی وقتاخوبیم بیشتراوقات بد،،البته تاقبل بچه اوکی بودیم احتمالن یکم ک پسرم بزرگارشه بازمثل قبلاناخوب بشیم

آره خواهرم تنها نیستی

فقط میتونم بگم تنها نیستی 😔

اول و آخر بلید خودمون باشیم و آنها .بدون بچه ها
پس بهتر یاد بگیریم چی کار کنیم نا کمتر عذاب بکشیم .من از شوهر ساکت بیشتر خوشم میاد تا حراف و زورگو
انشاالله شما هم به این نتیجه برسید

دقیقا مثل شوهر منه 😭 انگار اونو توصیف کردی

مشغله همسرتون زیاد؟شوهر من خیلی جار داره

همسر منم همینه ۵ سال شد نه محبتی نه چیزی سرد شدم ازش انگار عادی شد کارهاش برام

عزیز خیلی از مردها همینن .خودت رو مشغول کن
که با این اختلافهای خلائی در زندگیت ایجاد نشه
شوهر من هم همین
من دیکه عادت کردم بعد از 16 سال

سوال های مرتبط

مامان اهورا مامان اهورا ۳ سالگی
چقدر بلاتکلیفی بده. میخوام از شوهرم جدا شم. از دیروز اومدم خونه مامانم‌ مامانم خودشم مسافرته منو پسرم تنها. دارک دق میکنم. روز اول که همه ش پسرم گریه کرد که بریم خونمون. امروز بهتر شده ولی خودمم دلم خونه رو میخواد. یعنی شوهرم نباشه ولی خونه و وسایل خودم باشه. پسرم هر حرفی میزنه میگم خدایا قراره دیگه هرشب باباشو نبینه یعنی. دو ساله دارم به این تصمیم فکر میکنم ولی حالا که استارتشو زدم انگار جا زدم. فقط به خاطر پسرم. عین مرغ پرکنده شدم تو خونه. دیروز که اومدم احساس میکردم اگر یه لحظه دیگه تو اون خونه بمونم یه بلایی سر خودم میارم. بابام یه ماه فوت کرده و شوهرم دائم یه بهانه ای برا قهر و دعوا داشت به جای درک کردن. خیلی مشکلات جدی تر داریما این آخریش بود که یهو منو داغون کرد. حالا گیجم نمیدونم برم دادخواست بدم ندم.برم وسایلمو جمع کنم یا نه. موندم تو بلاتکلیفی. دلم نمیخواد برگردن به اون زندگی اصلا چون دو سال تلاش کردم درست شه و نشد. ولی تحمل این استرس و این بار روانی هم ندارم‌ خدایا کاش زودتر بگذره