سلام مامانا. وقت بخیر. نویان خیلی به پستونکش وابسته بود ولی تو مهر ماه که ۲۱ ماهش شد خودش طی یک هفته کم کم گذاشت کنار و اصلا بهونه نگرفت. ازون به بعد به شیشه که وابسته بود، وابسته تر شد. از پایان دوسالگیش هی تلاش کردم بگیرم همش مریض شد. به روش چهار در چهار پیش رفتم نشد. الان دو سه هفته بود کم کم شیر روزشو حذف کردم و ندادم. یک هفته ست به خاطر شیر شب پیرم کرده. هفته پیش یکشنبه سر شیشه شیرشو پاره کردم گفتم دیگه نمی تونیم ازش شیر بخوریم. هر لحظه گزیه داریم. نصفه شبا پا می شه دو سه ساعت گریه می کنه. دیگه من و همسرم همش دعوا داریم. اون می گه بده بچه رو عصبی کردی. اما من می گم عادت می کنه بدم دیگه نمی تونم ازش بگیرم. از وقتی شیرشو حذف کردم یه کم غذا می خوره. اصلا غذا نمی خورد از بچگی تا به الان. الان یه کم می خوره. کی عادت می کنه؟ شما رو به خدا امشب برا من و پسرم دعا کنید راحت بتونه کنار بیاد. دیگه طاقت ندارم. حس اینو دارم من مادر بدی ام

۱ پاسخ

سلام عزیزم اصلا دیگه بهش شیشه نده چون دوباره وابسته اش میشه و بدتر میشه ، کل سختیش ی هفته اس ..
سعی کن دورش رو شلوغ کنی و تا میتونی باهاش بازی کن تا خسته بشه ،اگه نصف شب هم بیدار شد بهونه گرفت بهش آب با نی بده میدونم سخته ولی یاد میگیره نگران نباش

سوال های مرتبط

مامان آقا نویان مامان آقا نویان ۲ سالگی
سلام. وقتتون بخیر مامانا. من نوزده اسفند شیشه شیر پسرمو کلا ازش گرفتم. یعنی از قبلش اول قبل خوابشو گرفتم. بعد شیر روزشو حذف کردم بعد چند روز نصفه شب که می خورد رو حذف کردم و بهش ندادم. بماند که چه ها کشبدم تو دو هفته اول از بس بی قراری کرد. تو اون یم هفته ای که شیر روزشو قطع کردم اصلا بهونه نگرفت. ولی وقتی شیر شبش قطع شد و دیگه شیشه بهش ندادم، خیلی زیاد بهونه گرفت. نصفه شبا دو سه ساعت بیدار می موندیم. تا شد عید و به خاطر دید و بازدیدها که دیر می خوابید بیدار شدن های نصفه شبش بهتر شد. اما در طی روز خیلی بهونه می گرفت. ولی اواخر عید بهتر سد. ولی هر وقت خسته یا گشنه بود گریه می کرد می گفت چرا شیشه بهم نمی دی. الان ده روزه به شدت به شدت لجباز و پرخاشگر شده. یه سره منو می زنه با دست با پا. گریه های شدید چند ساعته که هیچ جوره ساکت نمی شه. با آرامش با صبوری با همدلی. اصلا آروم نمی شه. قبلا حواسشو پزت می کردم بازی می کردم حل شدنی بود. الان تو این ده روز بریدیم. نفسمون بالا نمیاد از بس سر هر چیزی سر هر چیزی گریه های وحشتناک داریم. افسردگی گرفتم واقعا. نمی دونم چیکار کنم؟ از پقتی هم از شیشه گرفتمش خیلی با لب و لوچه و فک و دهنش ور می ره. فکشو میاره جلو. زبوتشو میاره بیرون‌. دندوناشو میاره جلو. حرف زدن و نصیحت بدترش کرده
مامان جان دلم🍁 مامان جان دلم🍁 ۲ سالگی
مادرا تو رو خدا یکی بهم بگه چه غلطی باید بکنم😫
دخترم داره روز به روز بدتر می شه. همش بی حوصلست و یه بند نق می زنه فقط می خواد ۲۴ ساعته من باهاش بازی کنم و به من بچسبه. یه دستشویی نمی زاره برم یه دقیقه نمی زاره نفس بکشم قبلا با شوهرم و خانواده من بازی می کرد الان دیگه با هیشکی بازی نمی کنه جز من. مگر خانه بازی یا مهمونی که بچه بزرگ باشه با اونا بهتره. من دیگه خسته شدم از دستش بریدم. چند روز پیش برده بودمش خانه بازی پرسنلش برگشت بهم گفت تو زیادی به بچت احترام می زاری و هر چی می گه گوش می دی گفت فقط یه مادر دیدم مثل تو بودا باقیشون هیشکی مثل تو نیست😔 می گم نکنه راست گفته و من باید بیشتر بهش سخت بگیرم نکنه زیادی باهاش مدارا کردم و حرفشو گوش کردم اینجوری داره لوس می شه😭 از این به بعد باید جلوی خواسته هاش خیلی مقاومت کنم و بزارم گریه کنه تا خسته باشه تا یاد بگیره حرف گوش کنه؟ قبل خواب براش آهنگ می زارم تا خوابش ببره همش میگه اینو بزاراونو بزار الان هی پیله کرد آهنگو عوض کن منم دیگه اعصاب خورد شد گفتم نه فقط یه دونه حق انتخاب داشتی تموم شد دیگه همینو باید گوش کنی تا سری بعد ۴۰ دقیقه یک سره زر زد تا خسته شد خوابش برد. خوب کردم؟ دیگه همین مدل سخت گیر باشم ببینم چی می شه؟
مامان جان دلم🍁 مامان جان دلم🍁 ۲ سالگی
خسته ام، ناراحتم، سردردگمم، مضطربم
چقدر مادر بودن سخت تر از انتظار من بود
حالا که دیگه کم کم داره همه چیزو می فهمه و یاد می گیره تازه داره ایرادای کارم دونه دونه معلوم می شه. گیج شدم نمی دونم چجوری بایید باهاش رفتار کنم. نمی دونم تا چه حد باید بهش سخت بگیرم اصلا نمی دونم چی باید بهش بگم😫😫هر جمله ای که می گم یه غلطی از توش در میاد😭 خیلی سختههههه اون داره هر روز بزرگتر می شه و هر روز چیزای جدید یاد می گیره که خیلیاشم ممکنه چیزای خوبی نباشه ولی من بلد نیستم چجوری جلوشو بگیرم. مثلا برنامه کودکایی که می گن مناسب سنشه هم خیلی کمه هم اصلا براش جذاب نیست و سرگرمش نمی کنه ۲۴ ساعته هم که نمی شه دیگه باهاش بازی کرد برنامه های برای سن های بزرگتر حتیییی ژانر کودک و نوجوان هم پر از حرفای بد و ‌کارهای اشتباهه😫😫😫 چرا چهارتا فیلم کودک درست و حسابی نداریم که هم جذاب باشه هم چیز بد توش نباشه؟چندتا حرف بدم شنیده یاد گرفته😭 چجوری باید حالیش کنم اونا رو نگه. اون روشایی که روانشناسا می گن خیلییی مزحک ک پیش پا افتادست اصلا رو بچه امروزی جواب نمی ده حداقل رو بچه با بهره هوشی بالای متوسط راحت بهتون بگم که هیچچچچ جواب نمی ده. شایدم من زیادی حساسم و باید رهاش کنم تا به سن درک برسه بعد با صحبت و توجیحه حالیش کنم چون اصلااااا امکان اینکه جلوی مواجه شدن بچه با حرفا و کارهای منفی رو بگیریم وجود نداره چون بلاخره از یه طریقی بهش می رسه البته اینم بگما من هرگز دنبال این نبودم که بچه ای تربیت کنم که اسوه اخلاق و ادب باشه فقط می خوام یه آدم شاد باشه که از خودش راضی باشه و حسش نسبت به خودش خوب باشه😮‍💨😮‍💨😮‍💨اووووف ولی بلد نیستم چجوری چون خودم اونجوری نیستم ولی می خوام اون باشه🤷‍♂️🤷‍♂️
مامان جان دلم🍁 مامان جان دلم🍁 ۲ سالگی
سلام دوستانِ جان حال و احوالتون چطوره؟
بچه ها می گم که نظر شما راجب اصول روانشناسی جدید چیه؟ به نظرتون اینکه هر چیز کوچیکی رو دارن بزرگ جلوه می دن تا بخوان بهمون پکیج آموزشی بفروشن درسته؟🙄 مثلا یکی از مواردی که زیاد تو این پیجا دیدم این بود که می گفتن به بچه مسائل جنسی رو از بدو تولد آموزش بدید و حریمشو یادش بدید و این حرفا. والا منم گول خوردم حدود یک ماه پیش فقط به دخترم گفتم چه کسایی می تونن پوشکشو عوض کنن و جلوی چه کسایی می تونه لباسشو تعویض کنه و جلوی چه کسایی نباید اینکارو انجام بده. مثلا بهش گفتم مامان و مامان بزرگ و خاله و بابا می تونن لباستو عوض کنن ولی عمو و بابا بزرگ نبینن. فقط یکی دوبارم گفتم. الان بچم استرس گرفته تو خونه تنهاییم می خوام لباسشو عوض کنم همش می گه عمو نبینه بابا نبینه😐 چه حماقتی کردما الان خیلی زود بود باید می زاشتم حداقل ۳-۴سالش بشه بعد.
یا مثلا پیج آکادمی تربیت می خواستم ۳۷۰۰ پکیج برای از شیر گرفتن بهم بفروشه که دوستم نزاشت بخرم آخرم فهمیدم بچه با بچه فرق داره و خودم باید قلق بچمو پیدا کنم و خودم موفق شدم از شیر بگیرم چون خیلی از چیزایی که جسته و گریخته می دیدم تو این پیجا اصلا رو بچه من جوابگو نبود.