بریم برای ادامه نوشتن خاطراتی ک گذشت
از وقتی دنیز ب دنیا اومد همه خاطرات خوبشو براش نوشتم ک بزرگ شد بخونه ....🫂

من اگه بخوام از خاطرات دخترم بنویسم وحشت میکنه 😅
دخترم شبانه روز گریه میکردی و نق میزدی
دخترم اصلا غذا نمیخوری و مارو پاره کرده بودی
دخترم انواع و اقسام ویروس هارو گرفته بود و ۶ ماه پاییز و زمستون مریض بودی
دخترم یبوست هم جزئی از خاطراتت بود
انگار قرار است عفونت ادراری هم به آن اضافه شود و.....

یه صفحشو لطفا عکس بدین ایده بگیریم

سلام عزیزم خوبی؟
مامان دلوینم . اکانت قبلیم برا همیشه مسدود شده
میشه بهم درخواست بدی❤

چ جالب

خدایا😍

وایییییییچقد خوب