۷ پاسخ

عزیزدلم لطفااسپنددودکن صدقه بده و سوره ناس وفلق روبخون براشون🌸سفارش پیامبراکرمه(ص)

عزیزم خداروشکر بخیر گذشته آیه الکزسی بخون و صدقه بده
امان از ادم فضول منم ازشون دورم دارم
جوری میگن انگار ادم از قصد اینکارو کرده
گوش نده بهشون

ان شاءالله بلا ازشون بدور عزیزم

صدقه کنار بزار

ببخشید خواهرا بخدا خیلی دلم سنگین بود فقط اینجارو داشتم خودمو خالی کنم

جالبه هیچی تو خونه نداریم همه چی و جمع کردیم ولی بازم اینطوری میشه .
بازم همش فکرشو میکنم میگم خدارو شکر می‌تونست بدتر بشه ولی نشد.
اوج فاجعه اینجا بود ک خواهر شوهرم خونمون بود در کسری از ثانیه زنگ زد پدر شوهرم ک دوقلوها اینطوری شدن اونم زنگ زده ک چرا حواستون نیس شوهرم گف از قصد ک هلشون ندادیم اتفاقه میوفته بعد خواهر شوهرم اومده از نزدیک از لبشون عکس گرفته می‌فرسته براشون میگم این چ کاریه ک چی بشه آخه

آخی عزیزم. خداروشکر که به خیر گذشته. محمدعلی هم خیلی بلا سر خودش میاره. اصلا یک جا بند نمیشه

سوال های مرتبط

مامان باران کوچولوم مامان باران کوچولوم ۲ سالگی
چفد سخته مادر بودن، از صبح ک بیدار میشم تا اخر شب سعی میکنم مادر خوبی باشم براش،ولی ی جاهایی از دستم در میرع🙂💔امروز غروب عصرونه نخورد، ظهرم زیاد غذا نخورد شب هم غذا نخورد یکم سیب زمینی سرخ کرده خورد و خوابید،عصری بردمش پارک با ابجیم، اندازه ۲ ساعت بازی کرد اومدیم، یهو لج کرد سر چیز مسخره،باباشم با تلفن صحبت میکرد با صاحب بار این میرفت ور گوش اون جیغ میزد گریه میکرد هرکار میکردم اروم نمیشد اصن بغل من نمیومد، باباشم یکی محکم زد ب کمرش طوری ک جای ۵ تا انگشتش موند رو کمر بچه🥲انقد نشستم گریه کردم، با باران دوتایی گریه میکردیم، سعی کردم ارومش کنم، اروم نمیشد، از حرصصصص زیاد الکی خندم میگرفت ی لحظه اوووج گرف گریه ش ب خودم گفتم نکنیاااا ک یهو دستم خیلی بی قرار رفت تو صورت باران🥲💔 اصلااااا دست خودم نبودم اعصابم زد ب دستم، بچم هی با گریه میومد صورتمو نگاه میکرد ببینه واکنشم چیه،😕😕ب هیچ سراطی مستقیم نمیشد ک گولش بزنم، طوری بود ک میگفت اصلا ب من دست نزن،خلاصه بعد از کلی گریع بیهوش شد از خواب،
همش میگم بچه ۲ ساعت پارک بهش خوش گذشت اومد خونه از دماغش در اومد،شب ک میشه غصه عالم میریزه رو دلم بابت باران،حس میکنم خیییلییی کم میزارم براش،😔