هف بعله خواهر اون تو اتاق ما تو حال بهش گفتم حداقل در اتاق و باز بزار من میترسم در اتاقو نصفه باز میزاره دیشب خونه مامانش بودیم گف بمونیم شب و گفتم ن بریم خونه من لباس نیاوردم برگشته میگ ای بابا ی شب خواستیم راحت بخوابیم مامانش بهش گف مگ اتاق نمیخوابی گف چرا ولی در بازه مامانش گف خب درو ببند برگشته میگه این میگ میترسم درو باز بزار منم خیلیی ناراحت شدم برگشتم گفتم ن نمیترسم درو ببند بخواب ... هف ای بابا دس رو دلم نزار ک خونه 🥲
رابطه هم عینا خواهربرادریم
جدا میخوابیم هنوز ولی خیلی سعی دارم به کناره هم خوابیدن عادت کنیم دوباره
از دیشب رفتیم تو اتاق بچه
دخترمو رو تختش میخوابونم ما رو زمین میخوابیم
تو عید که سرکار نمیرن خوبه که عادتش بدی ببینه چقدر سختی میکنشی حالا که صبحا سرکار نمیره شبم چند بار بیدارشه چیزی نمیشه
جدا میخوابه ،اصلا هم کمکی نمیکنه ،که هیچ، اضافه برام کار درست میکنه هر چی میخوره میپوشه وسط پذیرایی هس
اون تو حاله مااتاق
شوهر من تو اتاق ما میخوابع ولی خوابش سنگینه بیدار نمیشه
بچه من شبا خوابع روزا بیداره
از اول کلا پیش هم میخوابیم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.