۳ پاسخ

🥹🥹🥹🥹🫂🫂🫂🫂انشالله خدا قندک قشنگتو سالم بندازه بقلت
انشالله ایندفعه رفتی بیمارستان فقط برا زایمان بری

استراحت مطلق شدی یا نسبی؟ چند روز اذیت بودی

کی عمل کردی هفتت زیاد نبود برا عمل فانولینگ بودی

سوال های مرتبط

مامان آیکان💙 مامان آیکان💙 هفته بیست‌وهفتم بارداری
(قسمت پنجم تجربه من از عمل سرکلاژ) :
البته تاپیک قبل چهارمی بود اشتباهی نوشتم قسمت سوم.
تو اتاق سونو تا اینکه دکتر بچه رو کنترل کرد و گفت خداروشکر حال بچه خوبه
یه آخی عمیقی گفتم و خیالم راحت شد 😍🥹🥹
خیلی نگرانش بودم
بعد برام صدای قلبشو گزاشت و دیگه کاملا خیالم راحت شد 😍
بعد اوردن دوباره بخش و گفتم اماده شو دیگه مرخصی ..

بعد یه پرستار اومد برام مراقبت های بعد عمل رو توضیح بده
گفت بعد عمل:
تا ۱ هفته استراحت مطلق هستی کاملا 👌🏻بعدش با نظر دکترت با کنترل شرایطت میتونی کم کم پاشی ده دقیقه قدم بزنی 👌🏻
گفت تا ماه فقط از دسشویی فرنگی استفاده میکنی👌🏻
تا دو روز خون آبه میاد از واژنت نترس که جای بخیه هس👌🏻بعدش قط میشه خودش
گفت بعد سه روز میتونی بری حموم👌🏻
گفت مایعات تو یک هفته بیشتر بخور و نزار یبوست بگیری 👌🏻
تو دسشویی فشار نیار به خودت 👌🏻❌
و نزدیکی تا ۲ هفته کاملا ممنوعه 👌🏻❌
و جارو کشیدن تا ماه اخر ممنوعه❌
و تا ماه اخر بیرون رفتی با ماشین نباید اصلا تو دست انداز بیوفتی ❌همش باید اروم رانندگی کنن 👌🏻
بعد گفت که با توجه به شرایطت بعد ۱ هفته میتونی استراحتتو نسبی کنی 👌🏻
یعنی کارای روزمره غذا پختن و ظرف شستن فقط انجام بدی اونم زود بیایی دوباره دراز بکشی 👌🏻که همونطورم شد
و اینکه بعد مرخص شدن دکترم فقط استامینوفن ساده نوشت سه تا
گفت درد پا داشتی درد زیر شکم داشتی نترس
میتونی هر روز یدونه استامینوفن ساده بخوری 🥺به بچه هم ضرری ندارع..
مامان یارا 🤍دیانا مامان یارا 🤍دیانا هفته بیست‌وششم بارداری
مامان فرفری ۱سال مامان فرفری ۱سال روزهای ابتدایی تولد
مامانا من خیلی استرس برای زایمان دارم همش فکرای منفی میاد سراغم کلا امیدم کمه چون سر پسرم خیلی تو بیمارستان اذیتم کردن بچم که به دنیا اومد صدای گریشو نشنیدم،زیر دس یه مشت دکتر بی ملاحظه ای بودم اول که اومدن بردنم تو اتاق عمل دلم گرم بود به دکتر خودم گفتم وای توروخدا منو بی حس کنید بعد بهم سوند وصل کنید دکترم همش باشوخی گفت از تو بعید بخواب یه دقیقه میشه اون همکاراشم که مثل گ ا و ریختن سرم اینقدر سوند درد داشتم که سزارینم نداشت پر از استرس بودم خیلی زیاد بعد رسید به کمر بی حس کردن که اونم کمرم به َشدت درد گرفتم اینقدر حالم بد بود که بهم کمی بیهوشی دادن تا از استرسم کم بشه بچم که دنیا اومد همش میگفتن درست نفسش نمیاد بی حال راستشو بگو چیزی دارو مصرف کردی تو بارداریت من پر از ناراحتی بودم که ایا بچم چطوره مشکل داره نداره دیگه بردن بچمو دیگه ندیدمش بعد که بردنم تو اتاقم بعد از سه ساعا معطلی خانواده هارو دیدم که هرکدوم یه حالی دارن منتوجه شدم که بچم شکاف کام داره یک ماه کامل بچمو الکی الکی تو بیمارستان نگه داشتن من با بخیه چقدر راه بیمارستانو رفتمو اودم خیلی سختی کشیدم همش الان میترسم که خدایاا بهم رحم کن این بچم دیگه سالم باشه مشکلب نباشه منم بچمو بگیرم بغلم بچم تو بیمارستان روتتت کنارم باشه نه ازم جداش کنن ببرنش من تو حاملگی اولم خیلی درد کشیدم خدا خودش بهم رحم کنه این یکی دیگه همه چیزش خوب باشه چون واقعا گناه دارم منم ادمم دلم میخواد بفهمم یه چیزی از بچم تو روخدا از ته دلتون برام دعا کنید خدا به ابروی شما نگاهی بهم بکنه 😔😔