۱۰ پاسخ

وییی خدایاجیان چنده نازه خدا محفوظی کات انشاالله 😘😘😘😘😘😍😍😍🤲🤲🤲🤲😃😃😃😃😃

ووووی خولا چند جوانه😍😍😍
ماشالا او لباسانه ی زور جوانن
کوری توش همسنی کچی‌منه اره ولاهی تازه شروعی ناجسنی
دبی صبرت زور بیت

خوبه که جز خودت نمی‌ذاره کسی لباسشو بپوشه یا کسی ببرش دستشویی

چاک دبه مدتکی همو مندالک وایه او کوریه منیش وابوه الان بابی هبه امنی هرناوه

واااای خدا هزار ماشالا
ایقد دوس دارم خدا بهم یه پسر بهم بده لباس کوردی تنش کنم

هزار ماشاالله چند جوانه کوره کورده کم😍

ولا بقوربان تازه اولی کاری چون شروع لجبازی فعلا هر ادامه ی هیه

چند سالشه بچه هات

وابستگی داره نسبت ب شما

ای جان ⁦♥️⁩ لباسشو😍

سوال های مرتبط

مامان ماهان مامان ماهان ۴ سالگی
مامان 🩷🌷🩷 مامان 🩷🌷🩷 ۴ سالگی
سلام خانوما لطفا خواهرانه راهنماییم کنید


من قراره مادرشوهرم و ۲تا برادرشوهرام و با خانواده شام دعوت کنم خونمون چون میخوان برن کربلا (مادرشوهرم و برادرشوهر بزرگم)
بزرگه ۳تا بچه داره یعنی خیلی شلوغ دختر بزرگش خیلی فضوله باعثشون مادرشونه یعنی فکر کنید با اینکه بزرگه به بهانه بازی با بچه ها میره اتاق و میگرده خیلی بدم میاد
بچه هاشونم همینطور یا اسباب بازی های دخترم و خراب میکنن مادراشون انگار نه انگار ۵تا بچه هستن من برم خونه کسی اصلا نمیزارم دخترم وارد اتاق خوابشون بشه ولی اونا اصلا به بچه نمیگن بیا بشین یا به چیزی دست نزن
مادرشوهرم یعنی آدم انقدر بدش میاد خیلی دوست داره جای صاحب خونه حرف بزنه یا دستور بده یا تصمیم بگیره
منم واقعیت میخوام در اتاق و ببندم با کلید نه فقط همینجوری به دخترم بگم توی هال بازی کنید چون یه خوابس اتاقمون کلا مشترکه مثلا بچه هاشون بجای اینکه با اسباب بازی عاقل بازی کنن کل کمد کشو و...رو میگردن واقعیت من بدم میاد
قبلش میخوام با شوهرم حرف بزنم بگم من خوشم نمیاد برن اتاق و اینا اگه توام با من موافقی من دعوتشون کنم در غیر این صورت تو موافق نباشی نه بخوایم بعدا در مورد این موضوع دعوا کنیم نه من دعوتشون کنم
شما میگید چیکار کنم
مامان 🌈Nil مامان 🌈Nil ۴ سالگی
خانوما شده تا حالا حس کنین معلم بچتون، نه از شما نه از بچتون خوشش نمیاد؟؟
چیکار میکنین؟!
دخترم ۱ ساله میره کلاس آیمت، امروز برای اولین بار ،سر کلاسشون ،رو صندلیش ،های های گریه میکنه ،که معلم درو باز کرد خیلی بی اعتنا گفت مامان نیلا ،بیا نیلا بی دلیل نشسته گریه میکنه!!!!خودشم رفت پیش اون یکی بچه ها که درسشو ادامه بده!!!
رفتم پیش دخترم پرسیدم چی شده، کی اذیتت کرده؟؟اونم با صدای اروم گریه میکرد و میگفت مامان فقط بریم خونمون!!
معلم هم با عصبانیت به من گفت یعنی چی خانوم ، چرا اینطوری میگین!! هیچکسی با نیلا کاری نداشت!
منم دست بچه رو گرفتم اوردمش خونه تو مسیر هم هق هق گریه میکرد اصلا نمیگفت چی شده!
تا اینکه تو خونه طبق حدسیات قبلی خودم که قبلا هم شنیده بودم،
فهمیدم که پسر دوستم توی کلاسشون بهش گفته، نیلا بلد نیس بنویسه!!!
اینم بغض کرده و فشار اومده بهش و گریه کرده!
من الان چه خاکی تو سرم بریزم که دخترم میگه دیگه نمیرم کلاس؟؟
دلم گرفته خودمم استرسی شدم!
موندم اون پسر بچه رو دیدم چی بگم بهش؟؟؟به معلم چی بگم که با بچم لج نیفته؟! به لج
مامان نگار مامان نگار ۴ سالگی
خانما توروخدا بیاین بهم بگید کار درست چیه اونایی ک تاپیکای قبلیمو خوندن مسدونن همون اقاعه دخترشو میفرسته خونمون همش رابطه دخترمو دخترش خیلی خوب شده دختر منم میره پیش اون باباش بهش میگه برو هرچیم من میگم میگه عیب نداره دختر اونم میاد بزار بچه راحت باشه بعد من رفتم دم در ک پسرم ک کوچیکه دور نشه از خونه اخه بدموقعست این مرده ام اومد دونه بهم داد برا پرنده هام هرچی بهش گفتم نه احتیاجی نیس زیر بار نرفت منم ب ناچار گرفتم بعد گف انقد بچه هاتو صدا نزن بزار راحت باشن دوبا ه بعد چند دقیقه بهش گفتم پسرمو لطفا بیارین دوباره شروع کرد ب تعارف ک ولش کن بزار راحت باشن بدون شام خوردن برن ناراحت میشمو از این حرفا منم بهش گفتم نه میخوام ببرمش دستشویی دیدم دوباره خودش رف اوردش ی لقمه کبابم گرفت سمت من گف حتما باید بخوری گفت نه ممنون من شام خوردم یه سره اصرار کرد تا پسرم از دستش گرفت خیلی حس بدی دارم نمیدونم واقعا تو عالم همسایگی اینطوره یا کلا ادم خوبی نیس