۸ پاسخ

خیلی حساس نباش عزیزم
اونام الان خیلی دوسش دارن
ولی به نظرم خودت هیچی نگو به شوهرت بگو اینجور مواقع بگه مامان جان دکتر گفته زیر یه سال نباید بخوره براش بده و شبا بد خواب میشه اذیتمون کنه

بنظرم اندازه یه نخود یا عدس که فقط مزه رو بچشه اشکال نداره

اولا خیلی حساس نباش.. تو اینستا همه دکتر شدن. هیچکی ن قند میده بچش ن نمک! حالا آینده این بچه ها چی میشه خدا داند.

اما همون لحظه برو کنار مادرشوهرت بشین بگو میخاستم بهش میوه بدم اتفاقا. بغلش کن

من ک مادرشوهرم جرات ندارع چیزی ب بچه بده
فقط گاهی از روی لجبازی باهام وسائل خونش ک خاک داره میده دست بچه می‌دونه وسواس دارم بدم میاد منم خیلی رک میرم از دست بچه میگیرمش اسباب بازی خودش میدم
ببین تو بگو حرفت رک بزن ب شوهرت بگو ببین نباید ب بچه اینارو بده من اصلا تایید نمیکنم اینارو ب بچه بده شوهرت پیش کن ک دیفعه بعدی هاست ب بچه یچیزی بده شوهرت بتوپه روش

عزیزم هر چقدر هم خوبی کرده باشه اختیار بچه با شما و پدر شماس و باید ناراحتی خودتونو نشون بدید

همه مادرشوهرا همینن🥴منم میگم فلان چیز ضرر داره یا اصلا خاصیتی ندارع باز کارخودشونو میکنن

😐واقعا ک چقدر بی ملاحظه اس

حالا نمیخام از دستم ناراحت بشه چون خیلی خوبی کرده در حقم که مادر خودم این خوبیو نکرده در حقم چ تو بارداری م چ سر میلاد

سوال های مرتبط

مامان آرکان مامان آرکان ۹ ماهگی
امروز ناهار خونه مادرشوهرم بودیم، مادر بزرگ و خاله های همسرمم اومدن ( خاله هاش مجردن و معلم ان)
هرچی می‌خوردیم یه خاله اش به زور می‌گفت به آرکان هم بدین میدید ما نمیدیم خودش میداد، فک کنین شربت خوردنی می‌گفت بزار یذره بدم گناه داره! سر سفره می‌گفت ماست رو نگاه می‌کنه انگشتشو میزد به ماست بده بهش!!! از چایی خودش میخواست بده بهش!!! اصلا یه کارای خاصی میکرد حالا خوبه خدارحم کرده مادرشوهرم اصلا اینجوری نیست بخواد هم چیزی بده میپرسم بدم؟ یا میگه اگه صلاح بود بده
نمی‌فهمم این چرا این جوری میکرد اصلا عجیب اعصابم خورد شد حالا من که مادرشم اصلا تو لیوان خودم یا قاشق خودم بهش چیزی نمیدم
حالا اینش عجیبه بستنی سنتی آوردن میدونستم باز داستان شروع میشه گفتم من نمی‌خورم بخورین میام میخورم رفتم اتاق بچه رو بخوابونم اونم که نخوابید گریه کرد مجبور شدم بیام بیرون!!!
انگشتشو کرده تو بستنی میده به آرکان من جوری عصبانی شدم رفتم بچه رو از بغل شوهرم کشیدم بعد به شوهرم با عصبانیت گفتم تو چرا اینجا اینجوری شدی خب مگه خونه خودمون می‌دیم گفت نه گفتم پس چرا اینجا پایه رفتارهای اینا شدی زود جبهشو تغییر داد ولی با این حال من خیلی کفری بودم بعد که رفتن هرچی از دهنم دراومد پشتش به مادرشوهرم گفتم اونم گفت دلش میسوزه میگه گناه داره منم گفتم دایه مهربان تر از مادر شده پس!!
اینم بگم بچم حساسیت به پروتئین گاوی داره بستنی و ماست هم که سنتی بود دیگه فک کنین چه نورعلی نوری بود