۱۰ پاسخ

انشالله که زود مرخص بشی

علتش چی بود نگفتن؟
نمیدونم چرا بارداری های الان اینجوریه منم کم نکشیدم میخوای بگم برات بدونی تنها نیستی عزیزم ولی خب خداروشکر گذشت اینام میگذره خدا رحمت العالمین حواسش هست قطعا بهمون خیلیم دوسمون داره

عزیزم چه دردایی داشتین که انقباض نشون ذاد

هی خواهر منم برا کاهش حرکت رفتم ان اس تی خوب نبود بیمارستان بستری کردن سرم گرفتم از اون روز هر روز دارم ان اس تی میدم دیگه خسته شدم میگم کاش دخترم زودتر بدنیا بیاد خیالم راحت بشه منم قند دارم

انشالله که همه چی خوب پیش بره بسلامتی زایمان کنی

جفت شما نرفته بالا؟

بارداری های الان انگار همش چالشه
منم از اول بارداری ویار شدید داشتم ک نمیتونستم اب بخورم حتی
بعدش غربالگریم ریسک اومد
بعد هی لک بینی داشتم بعد قند گرفتم😂
کلا عزیزم خواستم بدونی تنها نیستی

ایشاالله خدا شفات بده...منم کم خونی.جفت پایین .کم بودن اب دورجنین....ایشاالله خدا خودش کمکمون کنه

ایشالله خدا سلامتی بده بهت

انشاالله عزیزم

سوال های مرتبط

مامان لیام 💙 مامان لیام 💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه افتضاح من از بیمارستان دولتی ... بیمارستان اکبرآبادی (مولوی)
دیروز ساعت ۴ با درد ،انقباض ،رفتم بیمارستان اکبرآبادی همه چی خوب بود رفتم معاینه کردن گفتن دهانه رحم بستس،آب ریزش خونریزی ندارم ،ان اس تی گرفتن اول گفتن خوب نیست ظربان قلب بچه موندم تا ساعت ۸شب من دردم توی این فاصله افتاده بود حالم خوب بود ولی به شدت ترسیده بودم چون حرف از زایمان بستری دستگاه برای بچه موندن بچه می‌زدن خلاصه هیچی من درد نداشتم گفتم خانم می‌خوام برم گفتن رضایت شخصی باید بدید که بچه دور از جونش احتمال مرگ داره تو شکمت من ترسیدم نرفتم همچنان تو اورژانس بودم دوباره ان اس تی تکرار شد و گفتن بستری برای زایمان منم از ناچاری قبول کردم لباس اتاق عمل تن من کردن منو بدون هیچ لباس وسایل گوشی خوراکی هیچی بردنم بلوک زایمان طبیعی.دوباره ان اس تی زدن بهم گفتن توکه درد نداری ! گفتم پایین اورژانس گفت بچه داره میمیره ! هیچی نگفت ماما رفت دوباره یکی دیگه آمد معاینه م کنه هی میرفتن می آمدن نمیزاشنم معاینه کنن خب به دکتر خودم زنگ زدم بهم گفت هرکاری می‌کنی فقط نزار انگولکت کنن اینا می‌خوان کیسه آبت نشتی بده یا بترکه ....
خلاصه یکی آمد با آمپول فشار که بزار بزنم خانم دردت میگیره زایمان می‌کنی ...وای یعنی چه صحنه ای بود من نزاشتم خب درد نداشتم حالمم خوب بود ....با تماس دکترم از شانسم منو از بخش زایمان بردن بخش داخلی زنان زایمان زودرس ....
مامان رایا مامان رایا ۲ ماهگی
دیروز بعد اینکه سونو دادم همچی خوب بود تا اینکه عصر دردای من شروع شد دلم مثل دلپیچه شده بود ولی میگرفت سفت میشد بازم چند دقه ول میکرد بعد میگرفت بعد ول میکرد دیگه نفس کم اوردم همش گریه میکردم فک میکردم دلپیچه سادس ولی نبود کم کم کمرم اومد درد دردای بدتر اومدم بیمارستان ازم نوار قلب گرفتن و بچها معاینه شدم جیغم تا خدا رفت 😭😭هیچکس تجربه نکنه الهی همچین دردای وحشتناکی رو... بعد نوار قلب گفتن انقباضه و بستری شدم برام امپول ریه زدن و خیلی انتی بیوتیک و سولفات و سوزن دیگه ب علاوه این ازمایشایی ک ازم گرفتن.. بعد اینکارا شوهرم صدا زدن رفت چنتا برگه رو امضاء زد گفتن ک اگه خوب نشع باید این برگه های سزارین اورژانسی رو امضا بزنی الانم اینجام از دیشب تا الان همش بیست دقیقه نخوابیدم . از درد و اثرات این سرم و امپولا. ازتون میخوام برا منو پسرم کلی دعا کنید. خودم ک همچی رو سپردم ب خدا هرچی خیرو صلاحه اون بالایی درنظر بگیره توکلم بخداست😭🙏🏻..