پارت 1
بیاید تا تجربه امو از بیماری دخترم بگم و این چند روزی
که چند سال برام گذشت.
چند روزی دخترم تب شدید داشت بدون اینکه هیچ علائمی از سرماخوردگی یا مشکلات دیگه داشته باشه دکترشم نبود. بعد از سه چهار روز ذیدم اسهال شده بچه. خودم چون از قبل تجربه داشتم بهش پودر کیدی لاکت میدادم و پودر اُ آر اِس که اب بدنش جبران شه اسهالش کم شد اما تبش قطع نشد. به شوهرم گفتم این بچه روزئولا گرفته گفت نه بابا. بردیمش بیمارستان ازمایش و اینا گرفتن گفتن اب بدنش کمه و گلبول سفید خونش بشدت پایینه بچه عملا سیستم ایمنی نداره. باید بستری شه اونم توی اتاق ایزوله. هر چقد به دکتر گفتم من میدونم بدن بچم کم اب نیست من میدونم این عدد گلبول خطای ازمایشگاهه چون ماهانه بچمو زیر نظر بهترین دکتر چکاب میکنم مهرشو داد دستم گفت پس بیا تو بشین جای من. خلاصه انتقالم دادن به یه بیمارستان دیگه دم راه تمام استرس اون چند روز اشک شد و از چشمام چکید. بچمم تو بغلم خواب نگاش میکردم بند بند دلم از هم وا میرفت اومدم وسایلو جمع کردم که ببرم بستریش کنم، دکتر بیمارستان جدیدی که انتقالمو دادن اونجا بچه و ازمایشاشو دبد گفت بچه حالش که خوبه برا خون هم باید ببرین پیش فلان دکتر ببینی چی میگه بعد که خودم گفتم دکتر اون بیمارستان اینجوری گفته و من میدونم بچم مشکل نداره گفت خوبه که تجربه داری ولی بستریش نکن ببرش فردا اون دکتر اگه گفت بستری شه برگردون بیارش چون اون تخصصش خونه. خلاصه فرداش با چشم پف رفتم التماس منشی کردم انقد التماسش کردم تا گذاشت با بیمار سومی برم دکترو ببینم دکتر گفت برو بچه رو بیار داخل‌

۲ پاسخ

وای چه شرایط سختی داشتی

منم ٤٨ ساعت بچم تب دأشت الان ٧ روز ابریزش بینی خس خس سینخ

سوال های مرتبط

مامان جوجو🐣 مامان جوجو🐣 ۱۳ ماهگی
سلام خوبین مامانای مهربون تاپیک قبلی که گفتم دیشب گفتم ی خانومی اومد و گفت دخترم قاروق شده بعد اینکه رفت تا صبح قشنگ خوابید تو این شش شب اصلا لحظه ای نخوابید همش رو پام بود میزاشتم زمین بیدار می‌شد بعد بی قراری و تب و اسهال و استفراغ
ولی کل دمای بدنش اومد پایین دیگه داغ نبود تا صبح انگار اب رو آتیش بود
ولی تو خواب چند باری اسهال رفت ک خواهرم پیشش بود تمیز کرده بود
استفراغ هم فعلا تا الان نکرده ب من گفت صبح دیگه بیدار شد از خواب اسهال نمیره الان ک بیدار شد بردم بشورمش دیدم سفت شده دیگه آبکی و شل نیست و استفراغ هم فعلا نکرده خداروشکر
نمی‌دونم واقعا دستش خوب بوده ک از این رو به اون رو شد
بچم آروم شد خیلی غذاب کشید تو این شش روز
دکتر ک اومد گفت امروز هم بمونم اگه استفراغ نداشته باشه و تب نکنه مرخص میشم فردا اینا
اسهال هم اگه کم باشه دارو میدم خودمم موندم هنوز نمی‌دونم یعنی ای مهمه مدت سوراخش کردن و چقدر گریه بجز گریه ترس افتاده ب جونش از هر آدم غریبه ای می‌ترسه اصلا اینجوری نبود
گفت خوب شد بیار ترسش هم برات بگیرم