اره منم فهمیدم استرس مادر به بچه ها منتقل میشه
جونم برات بگه بعد ده روز مسافرت خسته کننده بدون خواب و استراحت صبح رسیدیم خونمون چمدونارو باز کردم همه جی رو ریختم وسط که اروم اروم جمع کنم
چندتا خروس بیمحل زنگ زدن شب میاییم عیددیدنی
یعنی باسرعت برق خونه رو مرتب کردم با سرعت گاز هم مرده زندشون رو
الانم رفتن خبر مرگشون من موندم و ملی ظرف و تمیز ماری ولی جونی ندارم
دقیقا منم خسته ام یکی از دوستام بچش همش ددست خانوادشه استراحت داره ولی من نه دلشو دارم بچمو بدم هم غر دارم که چرا همش چسبیدم به بچه یه کم تنها نیستم
من که خونه مامانم هستم بچه ها داشتن بازی میکردن پسر بزرگم ۱۱ سالش آبجیم پشت دستش با کبریت داغ کرد ناراحت شدم بغض کردم قورت دادم اشک از کنار چشمام افتاد
منم همینم چون شاهرود تنهام دخترم گاهی وقتا بهونه گیر میشه یا مریض میشه خیلی کلافه میشم.اما الان چند روزه اومدم خونه مامانم حتی دستشویی هم نمیبرمش همش مامانم میبره فقط دوست دارم استراحت کنم.نیاز دارم برم یه جایی هیچکس نباشه فقط با خیال راحت بخوابم
,منم امروز روز پُرکاری داشتم ولی بدون مهمون.
سه و نیم کیلو سبزی پاک کردم بزور.
بازم گرد گیری کردم
ببخشید ،امروز پسرم خیلی پی پی کرد.
شام هم کدو سیب زمینی سرخ کردم,😢 با نون خوردیم.
ولی فردا نه نهار داریم نه شام
برا پسرم هم فردا باید غذا بپزم
باید حموم هم ببرمش که یه موقع دوشنبه عید فطر باشه
من یه افسردهی به تمام معنا شدم الان قرص میخورم دائم در حال پوشک عوض کردن بچه هام دوتا بچهی شیر به شیر
شبا خوابم نمیبره ظهرا میخوابم تا ساعت ۴ به هیچ کاری نمیرسم
شبا هم ک بیدارم خسته ام
کل زندگیم بهم ریخته
از ساعت پنج تا نزدیک یک و نیم درست و حسابی نخوابید بچه داری غذا درست کردن بچه بغل خستگی ک کسی نمیبینه درک نمیکنه کمم نمیکنن همراه نیستن
منم خونم نامرتب میشه ولی شده تا صبح بیدار میمونم ولی خونه رو تمیز میکنم چون خونه هر وقت کثیف باشه اصلا حس هیچ کاری رو ندارم
دلم میخواد یه شب مث قدیما تا نصفه شب کتاب بخونمیا فیلم ببینم بعدشم بی نگرانی و استرس تا خودظهر بخوابم🥲
تنهام هیچ کمکی یا اشنایی فامیلی اینجا ندارم از صبح تا شب با دخترم سر و کله میزنم امروز به سختی بعد یه هفته تونستم برم حموم اونم با نگرانی که نکنه الان گریه کنه
امشب دخترمن خواب زده بود به سرش ساعت یک خوابید از بس رو پاهام تکونش دادم همش نق زد دیگه ازکمر و پا افتادم🥲 خونم بهم ریختس هیچی رو نتونستم جمع کنم بهم ریختگی اعصابمو خورد میکنه ، چند روزیه که یه وعده درست حسابی غذاخوردم باقیش کیک و بسکوییت بوده
منم امروز مهمون یهویی داشتم خونمم تمیز نبود. حس بد گرفتم. ب خواهرم الان،اسمس دادم بیداری؟ حالم بده. جواب نداد فک کنم خوابه...کاش حالم خوب بشه بشم اون ادم قدیمی...💔💔💔😭😭😭
سلام... من که الان تازه مهمونام رفتن از صبح تا حالا در حال کار بودم با بچه کوچیک الانم دارم از کمردرد میمیرم.... فردا هم مهمون دارم🥵🥵
عزیزم تنشون سلامت باشه
مادری یعنی همین،فقط صبرتو ببر بالا،اینجوری کمتر اذیت میشی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.