۳ پاسخ

دختر من خیلی زیاد شیر میپره گلوش سه بارش که رفت کامل اینقدر زدیم تو کمرش تا برگشت.بخاطر همین همش فکرهای وحشتناک میکنم هر وقت میخواد شیر بخوره میمیرم خودم بهش شیر نمیدم مامانم میده من فقط خیره میشم بهش و دعا میخونم و خدا رو قسم میدم اصلا نمیتونم به بزرگ شدنش فکر کنم فقط به چیزهای بد فکر میکنم هیچ جا نمیرم دوست هم ندارم هیچکس بیاد چون میترسم مامانم حواسش پرت بشه شیر بپره گلو دخترم

اره هی باید به خودت نگیری ذکر بگو خیلی سخته منم شدم

من دارم دیووونه میشم خیلی رو‌بچم خساسم رو کوچیکترین رفتارش بدترین فمرا و مشکلات میاد تو ذهنم دارم دیوونه میشم فقط

سوال های مرتبط