دیروز با همسرم سر یه چیز خیلی کوچیک یه حرفی شد که جوابشو دادم و یکی دیگه اون گفت و منم یکی دیگه جواب دادم؛

حیلی زیاد دعوا و بحث نمیکنیم اما از وقتی یارا اومده من کمتر جواب میدم و میگم بچه چیزی نفهمه یا شیر که میدم تاثیر نذاره.

ولی دیروز و امروز دیگه صبرم تموم شد و چندتا جواب دادم، با اینکه اصلا دعوایی در کار نبود، اما یارا "ماما ماما" گویان دوید سمتم و پاهامو بغل کرد.
🥺🥺🥺
اولش از دیت خودم ناراحت شدم که چرا باعث شدم بچه م اینجوری به اضطراب بیفته؟ ولی بعدش گفتم آخه هیچی نبود که؛ نه صدامون بالا بود نه دعوایی شد. و یاد حرف دکتر مجتبی شکوری افتادم که گفته:
بچه های خلاق تو خونه هایی رشد میکنن که پر تنش، اما امن باشه!


تعریف خانواده پرتنش اما امن
خانواده پرتنش اما امن به خانواده ای اطلاق می شود که در آن تنش ها و اختلافات به طور مکرر وجود دارند، اما در عین حال، اعضای خانواده احساس امنیت عاطفی و حمایت از یکدیگر را تجربه می کنند.

تصویر
۲ پاسخ

اما بعد اون بحث همه چی رو عادی جلوه دادم و معمولی با همسرم صحبت میکردیم مثل همیشه.

ما زیاد جلوی پسرمون همدیگه رو بغل و میبوسیم. یارا همیشه بغل و بوسیدنمون رو میدید فکر میکنم اینبار که این بحث ضعیف بین پدر و مادرش رو شاهد بوده و بعدش دوباره محبت بینشون رو دیده براش بد نبوده

تجربع جالبی بود مرسی

سوال های مرتبط

مامان ساره مامان ساره ۱ سالگی
مامانا بلاخره با یه هفته تاخیر ما هم واکسن18ماهگی امروز زدیم.
تو مرکز بهداشت از بس گریه کرد تمام صداش کیپ شد منتها تو ماشین دیگه با مامانم یکم بازی کرد تا رسیدیم خونه خوابش میومد خیلی چون قبل بردن به بهداشت ساعت7/30بیدارش کردم بعد تا8بهش شربت پاراکید دادم بجای قطره اونم5سی سی بخاطر همون بیدار شدن و تاثیر دارو خسته بود دیگه یه نیم ساعت بزور با اسب اینا سرگرمش کردم که یکم راه بره بعد اون خودش رفت سمت نانوش که لالا کنم اما چون خیلی بد واکسن بود تا الان که تجربه داشتیم دیگه وسایلاش برداشتیم از صبح مستقیم اومدیم خونه مامانم اینا با اینکه دوتا خیابون فاصله داریم اما مامانم گفت بیا اینجا من حواسم به بچه باشه خونه نمون دیگه چون سریای قبل هم کلا تایم واکسن خودش کنارم بود با همه این توضیحا لطفا دعا کنید که سبک ترین حالت براش بگذره چون تازه وزنش رسیده10کیلو ولی ماشاالله قدش84بهم گفت اما من همیشه یکی دوستانت خطا در نظر میگیرم که شاید کوتاه تر باشه قد بچه اونا تند تند اندازه میگیرن
مامان سیاوش و تودلی مامان سیاوش و تودلی ۱ سالگی
سلام مامانا من یه مسئله ای برام پیش اومده بیاید بگین چی کار کنم و حق با کیه؟
من پسر کوچیکم اول سال مهدکودک بود اما اسفند ماه بخاطر رفتارهای مهدکودک از مهد آوردمش بیرون و با سرویس مدرسه سر راه می ذاشتمش خونه ی پدر مادرم. با اینکه پسرم کلا دو هفته اسفند با ما بود راننده سرویس پول اسفند پسرمم اندازه ی ماه کامل خواست.
گذشت تا فروردین دوباره برای فروردین هم خودم رو کامل حساب کرد هم پسرم را و من ۲۵۰۰ بهش دادم. با اینکه اگر هر روز برای رفت و برگشت اسنپ دو مسیره می گرفتم در گرون ترین حالت ممکن می شد ۱۹۰۰. الآن اردیبهشت ماه بهش می گم پسرم را دیگه خانه ی پدر مادرم نمی ذارم. دوتا مسیر نیستم یا پسرم با سرویس شما نمیاد گیر داده باید بهم پول کامل دونفر یعنی ۲۵۰۰ بدی. در حالی که پسر من این ماه کلا ۴ روز با سرویس اومده سر راه دادیمش مامانم. خونه مامانم هم سر راه مدرسه است. توی این ۴ بار فقط یه کوچه این آقا چرخیده و دیگه هم نمی ذارمش اونجا. این درسته که بابتش از من ۱۲۵۰ بگیره؟
اینم بگم که من شهریه اسفند و فروردین و اردیبهشت خودم را کامل بهش دادم و می دونم همه جا اینا رو کامل می دن.
اما برای بچه کوچیک که فقط چند روز اومده روی پاهام نشسته خیلی ستمه‌ ۱۲۵۰ بدم. من سرویس گرفتم که برام به صرفه تر در بیاد ولی الآن همش دارم از اسنپ هم پول بیشتری می دم😞😞😞😞
خیلی هم بی ادبیه و هرچی براش توضیح می دم با بی ادبی جواب می ده.
مامان حامی مامان حامی ۱ سالگی
اولش که فهمیدم برای بار دوم حامله ام فقط گریه کردم گفتم خدایا برای چی دادی اخه و خیلی چیزای دیگه
یعنی هرکاری کردم که بیفته و کلی داروهای ممنوعه خوردم و بعدش بخاطر کیست مویی که داشتم به هیچ قرصی نه نگفتم گذشت تا اینکه سه ماهه شدم دیدم نه این بچه نمیفته و به شوهرم گفتم حاملم و رفتیم دکتر و چون میترسیدم بخاطر قرصایی که خوردم بچه ناقص بشه رفتم آزمایش سلفری البته اینم بگم چون بچه اولمو نذر کرده بودم دختر بشه و گوشواره هامو فرستادم کربلا اینبار هم گفتم خدایا وقتی جواب آزمایش اومد و سالم شد و اینبار همونی شد که شوهرم میخواد انگشترمو از انگشتم درمیارم و میفرستم کربلا وقتی جواب اومد و رفتیم شوهرم میگفت پسره پسره؟ من فقط پرسیدم سالمه و اونم گفت سالمه ولی جنسیت ۹۹ درصده و تا ۱۸ هفته اصلا نمیشه صد در صد گفت و منم همونجا انگشترمو دراوردم و نصف کردم
اینجوری شد بچه ای که خدا زوری داد بهم و قدر ندونستم رو با نذر سالم گرفتم
الان بابام رسید انگشترمو آورده و نمیدونم چرا بغضی شدم
اینو همیشه نگه میدارم تا حامی بزرگ شد بگم تو هدیه سالم امامی به من وقتی که نخواستمت اون حتی از تو در برابر من هم محافظت کرد🥹
ببخشید طولانی شد❤️